"دارا"یاوَرِخُداست،آیَدغَمی زُدایَدشادی زایَددَوَدرَوَد



راه» مشخص است . مثل رود جاری است، گاهی رام و رقصان آرام و گاه

خروشان اما در یک مسیر مشخص رو به گور (گاه و گاهِ ملاقات با پیش فرستاده های مدّت عمر دنیایی خویش)

چاه ها ما را در خویش می مکند اگرنه راه» کاملاً روشن است

مگر که بی هیچ تردید

بر جایِ پایِ پیشروها» پا بگذاریم

و برای درکِ لذّات مانایِ مسیر عبور» تا گور ـ ملاقات با پیش فرستاده های مدّت عمر دنیاییِ خویش ـ

کتاب» را

مُحافظِ لحظه ها بکنیم

آگاهیکده آخِرین چشمه» آگاهیگاه»

شما را با راه» و کتاب» آشنا می کند، کاربردانه

به یاری و رخصتِ خدا

بادا لیاقتِ ماست


خشم چیست؟

از چه،

از کجا،

چگونه،

چرا،

به چه شکل هایی موجود می شود؟

راه یا راه های جلوگیری یا نابودی آن کدامند؟

و آیا می توان کاری کرد که هرگز سراغ آدمی نیاید؟

 

همسفران» و او»سو»های گرامی:

لطفاً در چالش ها، عجله (بی مکثی) را حتماً کنار بگذارید

خوووب در آغاز آن ها را بخوانید» و مفهوم خواسته در آن را درک کنید

آن را بر کاغذ بنویسید

به ذرّه ذرّه هر چالش، بسیار دقیق شوید و خوووب درباره آن بیندیشید (اندیشه در صورتی که بر کاغذ ثبت شود اندیشه است وگرنه تخیّل یا توهّمی بیش نیست)

 بعد از 24 ساعت، دوباره همه را مرور نمایید

در صورت ضرورت بر نوشته های تان افزوده یا بکاهید

چهل و هشت (48) ساعت بعد، یک بار به عنوان شخصی دیگر که دارد نوشته شما را می خواند مرور کنید

اگر در او تأثیر می گذارد یعنی به نتایج خوبی دست یافته اید

اکنون آن را در نظراتِ اینجا» = آگاهیگاهِاو» منتشر کنید تا سر جمعِ همه کوشش های شما و حقیقت هر چالش را با هم به مرور و اجرا برخیزیم و از موضوعِ آن چالش، در صورت منفی بودن خلاص شویم و در صورت مثبت بودن، بهره در عمل نمودن و متحوّل شدن به سمتِ حقیقت و خوب شدن بگیریم


*سلام. کاملا درسته سلامتی وارامش دو نعمت بسیار بزرگ هستند که من تا این سنم به ارزش و اهمیت آنها پی نبرده بودم

خدا را سپاس گزاریم که به ما آگاهی می دهند و ما را بیش تر با مهربانی های شان آشنای مان می کنند و بادا یاری مان کنند پاکباخته ایشان» گردیم و بس. حواس همه مان باشد به این دو نعمت سلامتی و ایمان ـ تن درستی و آرامش ـ و افتخار کنیم به خدای بزرگ مان حضرتِ الله، تنها پادشاه، اعلی حضرت، صاحب عزّت و کرامت و تقوی و معرفت و مغفرت و نعمت و رحمت و رحمانیّت و هرچه نام نیکو و: الحمد لله رب العالمین

 

*سلام ودرود چه حس زیبایی واقعا خدارا سپاس که به یاری شما این حس زیبا را تجربه کردم خدا خیرتان بدهد تا به حال با بسم الله الرحمن الرحیم کارهایم را شروع میکردم اما این حس حضور ودر آغوش حصرت دوست و وصل به بینهایت والا را تجربه نکرده بودم نه توقف ونه مکث حضور مهربان بی همتا همین کافی است تا لحظاتمان را شیرین کند به حق باید گفت:  الحمدلله رب العالمین

**درودِ بی بدرودِ خدا بر کسانی که او»سو»یی بر می گزینند و بنده بی چون و چرای حضرت او»ی می گردند و می کوشند تا گام های شان را بر مبانی تعریف شده ایشان» سپاسگزارانه بر دارند. شادم که اینجا» در این آگاهیگاه»، هرکه پای می نهد به خدای وا می دهد و سُکان زندگانی به حضرت دوست» حقیقی می دهد و آرامش را می چشد و کام» از این فرصت عمر می گیرد. سپاس که حالت خوب تان را با همه سهیم شدید و: الحمد لله ربّ العالمین



تند تند تند کار کنید

کار، لذت و تفریح شما باشد، برقصید

تند تند

نه بخورید،

نه بخوابید،

نه بخرید،

نه بگویید،

نه بشنوید،

نه ببینید،

نه بخوانید،

نه بنویسید،

نه بنشینید،

نه برخیزیذ،

نه کار کنید،

نه عشق بورزید و نه عشق بازی،

نه محبت کنید،

نه دعا و استغفار نمایید،

نه نماز بخوانید و رکوع و سجده،

نه ذکر بگویید،

نه کتاب آسمانی تان را به زبان ببرید .

کُند, متمرکزانه, متفکرانه, با احساس حضور و شادی و شور و نشاط و شوق نفس بکشید تا ذره ذره ها را درک و حس کنید و سرشار از سپاس و امید به حیات برتر و سرتر و بهتر شوید

تند تند تند اگر بگویید الحمد لله رب العالمین یا استغفر الله ربی و اتوب الیه یا سبحان ربی الاعلی و بحمده یا حتی الله اکبر . نه این که خوب نیست بلکه خوبتر و خوبترین نیست. خوب ترین این است که کُندآرام حتی حتی حتی نفس بکشیم. (هرچه بر کُندآرامی - خصوصاً تنفس - بکوشیم سلامت و طول عمرمان را افزوده ایم)

استغفر (حس کنید یعنی دارید می روید نزد خدا برای درخواست کردن از ایشان» برای ندیده گرفتن کدام خطا یا اشتباه یا کم کاری یا کوتاهی یا جرم، یا بدی . که کرده اید و کی و کجا و چرا .)

الله (حس حضور در مقابل مقدس بی نیاز و انتهای همه نیازها . ـ چه حسّ قشنگی ـ)

ربی (که مفتخرم به این که ایشان» مربی من هم هستند . ـ چه حالت نازنینی ـ)

و اتوب الیه (و من از هرکه و هرچه و هر حالت و هر نیاز روی برگردانده و روی به حضرت شان آورده ام تا اعلام کنم چنانچه با بارش مغفرتشان» پاکم کنند بلکه دیگر برای همیشه دست از گناهان بردارم)

و توفیق همه ما به دستان پر توان و آگاه مطلق و دانا و دارای الله است تبارک و تعالی

 


دو داده خداست که تا از دست نرود آدمی آن دو را نبیند!:

تن درستی (صحّت) و آرامش (الأمان)

نعمتان مجهولتان: الصّحت و الأمان

این روز و شب ها که فقط ایثارگرترین انسان های زمین سرِ کار و کوشش و مقابله با مأمور نادیدنی و جلوناگرفتنی هستند و باقی مردمان کُلّ جهان در رُعبی بی نظیر در طول تاریخ بشر هستند آدمیان، این کلام آخرین فرستاده و پیام»آور خدا را می شود که درک کنند و بادا به حال آدمیان که بیدار شوند و به خود» بازگردند و مسیر جز این که تا کنون طی ایده اند بگزینند و طی بکنند

(پس من از اکنون هر صبح که بر می خیزم سری بر خاک پاک به شکرانه ی سلامت و امنیّت ـ آرامش ـ می نهم و خدای را ندا می دهم که چه قققدر خوش حال و شادم که ایشان» را دارم و هیچ غم و غصّه و اندوه ندارم و می کوشم این هر دو را همیشه با تمام توانم بپایم. نیز تا در توان دارم می کوشم و می پرسم از این و از آن ـ اگر خودم کسی نمی شناسم ـ که به دیگرانی که به این دو محتاجند یاری برسانم و این گونه در کاربرد، قدر هردُوانه» بدانم. گرچه باز همین هم نعمت بزرگ خداست و سپاس این یکی را باز نمی توانم. پس هر روز صبح و شب به خدای عرض می کنم: دوستا! رفیقا! ای اهل مُدارا! من حمد و سپاس شما»ی نتوانم بس که بزرگید و سرشار از لطف و محبّت و مهر و بخشش و خوبی


*سلام.

**سلام. خوش آمدید

 

*اگر آن فرصت برای همه رخ بدهد دنیا نجات میابد. میباید دارا و توانا را که فرمودید چون ویروس منتشر کرد. راه نجات جهان این است که داراییها و تواناییها بین انسانها منتشر شود

**آن فرصت برای همه رخ داده است، دارد رخ می دهد همواره و پیوسته رخ خواهد داد. آن فرصت از ویروس قوی تر در آدم ها هست. زیرا ویروس ها تولید شونده اند اما آن فرصت» در هر شخص از آغازین لحظه نهادینه است. سرشت آدمی بر آزادی مطلق، شادی، رفاه، عزّت، شخصیّت، دارا»یی، همّت، بخشش، دست گیری تا ایستادنِ شخص افتاده ـ به هر دلیل ـ و عبادت (گفتن و شنفتن با و از خدا) طراحی و اجرا شده است. فقط هرکس باید از خود بیاغازد و خود» را بنگرد و نگاهی به میزان درآمدها و داشته هایش بیندازد و میزان دَهش ها و بخشش ها و دست گیری هایش را اندازه بزند تا این روش رشد پیدا کند و گسترش یابد. حکومت ها مسئولان درجه اول امر تقسیم ثروت ملل بین خود آن ها هستند که متأسّفانه جز یکی یا دو کشور این مسئولیّت خود را کاملاً به فراموشی سپرده و به شکم پرستی و شخصیّتِ کاذت معنوی سازی و وادار نمودن جاهلان به پرستش آن ها و تاراچ و چپاول و اپیدمی نمودن فقر و ترس و امثالهم پرداخته و می پردازند وگرنه اکنون جهان همان بهشت بود و نیازی به مرگ و انتقال به آن» نبود. کافی می نمود که خدای نام این جهان را ـ چو چنان» ـ به بهشت تغییر می دادند. این ویروس کنونی نیز هنوز که نتوانسته است آنان را حتّی تکان بدهد تا چه که بیدارشان کند. چه بی دین اند، چه مدّعیان خدایی، چه اهل دیانت انواع، چه بدون تفاوت و اهل مستی و عیش. هرکس اما خدا فرموده اند در گرو کرده های خود است ـ کل نفس بما کسبت رهینه. ممونیم از خدا. سپاسگزار شما

 

*سپاس

**من نیز سپاسگزارم

 

*اگر به کار من نمیاید.من بلد نیستم و نیاموختم چگونه باید دنیا را نجات بدهم

**و این را همه ما درگیریم. هیچ کس به ما نیاموخت چگونه زندگی کنیم. هیچ کس نگفت وقت چیست، سرمایه کدام است، بخشش چگونه است، ی و کلاه گذاری و ی و چپاول و اختلاس و ژن برتر و سر و زیرتر کدام اند و دین چیست و چرا هست و خدا کیست و کجاست و ادب کدام است و تربیت چه هست و . هرچه می کشیم از همین جهالت والدین ها و فقیری ایشان و ترس شان است و تا ما نیز چون آنان جاهلانه و بی هیچ آگاهی و دلیل، دنبال . عدّه ای مدّعی بیفتیم همانان ایم و ذلیل


بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 1 )
به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان می آغازم
(پیش از هر کاری، چند لحظه توقف و تمرکز - مکث - نمایید تا مطمئن شوید کاری که می خواهید بکنید با نام خدا و این احساس آغاز می شود که در آغوش خدا و تحت حفاظ نوازش ایشان» هستید - اکنون فقط کار درست را بر خواهید گزید - اندوه زُدایی - . و آن را درست انجام خواهید داد - شادی زایی - . و راستی را پیشه خواهید کرد - تولید مهر و عشق، که نشانش گسترش لبخند است -)

ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ ( 2 )
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است
(پیوسته در پنهان و آشکارا شاد باش و شادیَت را برای خدا بنما - به نمایش حس و گفته و کرده بیاور، گله هیچ مکن، نق نزن، غُرولُند کنار بگذار، شکوه نداشته باش و بهانه نیار و داشته های خود برای خدا بشمار به نشان سپاس از ته دل -، که حضرت او» مربی مستقیم کُل جهان هاست - از گیاه و جماد و هر حیَوان و حالت و جان و روان و حوادث هر آن و رشد و مرگ و تولد و ضبط و شمارش و عدلِ جزا و رویش و ریزش و هم مربی مخصوص تک تک ماست -

ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 3 )
(خدا که) بخشنده و مهربان است
(دوباره حس خوب در آغوش حضرت او»یی خود تو بپای و حس نوازش دستان پر محبت وی» که جزای حسن انتخابِ کار و خوبیِ انجام کار شماست -

مَٰلِکِ یَوْمِ ٱلدِّینِ ( 4 )
(خدا که) مالک روز جزاست
(نیز تو به هوش باش که روز حساب»، جزایِ منتخبات و نحوه ی کار تو چیست؟ همنشین تو کیست؟

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ( 5 )
(خدایا) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم
(حواس تو هست که معنی این کلام کنونیَت این است: من فقططط به شخص شخیص شما» جناب خدا چشم قربان می گویم و فقططط هم از شخص شخیص شما» یا پروردگارا، یاری و کمک می طلبم و بس . حواس تو هست چه گفتی و رفتی؟ خواس تو باشد!)

ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ ( 6 )
(خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما
(کار درست بگزین زین پس که این خواسته ی توست و کار درست را درست به سرانجام درست برسان و در تمام لحظه به لحظه کار تا نتیجه راستی کار نیز آزمای به این حس قشنگ که خدای دست تو را گرفته و پا به پای ناظر کار شماست)

صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ ٱلْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ( 7 )
(خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان
(بخوان» و بِدان که کسان که تو راهِ رفته ی ایشان را خواهان از رحیمی و رحمان چه کسان اند و پای جای پای یک یک ایشان بگذار تا از مردمان مورد خشم خدای و مردم گم شده در هزار تُوهای تُودرتُوی چشم و دل رُبای به در آیی بر جاده ی مستقیم رهوار)


اگر به شما یک فرصتِ توانا و دارا برای نجات دنیا بدهند چگونه دنیا را نجات خواهید داد؟

پاسخ های تان را در بخش نظرات بنویسید تا خدا را چه دیدید، شاید مقبول خدا افتاد و برنده» شدید و کُل جهان و مردمان داخل و خارج آن تغییر کردند و خدا فرشتگان را آراستند و به ایشان نشانمان» دادند و گفتند: دیدید گفتم چیزی می دانم که نمی دانید!؟»


راه» مشخص است

مثل رود جاری است

گاهی رام و رقصان آرام

خروشان اما گاهی است

در یک مسیر مشخص

رو به گاهِ ملاقات با پیش فرستاده های مدّت عمر دنیایی ما .!

چاه ها را یا خود ما کندیم یا کندند برای خودشان و ما

نیست کندن چاه، کار خدا

راه» کاملاً روشن است (نور السموات و الأرض است حضرت الله: أللهُ نور السموات و الأرض مثل نورِهِ کَمِشکوة .)

بر جایِ پایِ پیشروها» که پا بگذاریم

مستقیم روی راه» ایم (إهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم .)

و برای درکِ لذّات مانایِ مسیر عبور» تا گور ـ پُلِ»عبور» -

کتاب» را مُحافظِ لحظه ها بکنیم (حضرت قرآن)

 

آگاهیکده آخِرین چشمه» آگاهیگاه»، شما را با راه» و کتاب» آشنا می کند، کاربردانه به یاری و رخصتِ حضرت اعلی، الله . بادا لیاقتِ ماست


* بنده ۳۶۵ هستم در مطلب خشم http://blog.ir/media/images/3dots.png?E2z285 سلام : خشم از به هم ریخته گی درونی وبیرونی نشات میگیردگاهی درون با انباشته گی وناراحتی وناملایمات پر میشود وبا تلنگری بروز میشود گاهی اتفاقی از بیرون باعث بروز خشم در آدمی میشود.

۲- از هر چیزی واتفاقی که خلاف میل وخواسته آدمی باشد به وقوع میپیوندد

۳- بیشتر از محیط بیرونی وارد میشود ولی گاهی هم از درون

۴گاهی بدون وقایع قبلی رخ میدهد وگاهی بواسطه اتفاقی شکل میگیرد.

۵- چون درون آدمی هنوز موفق نشده راه صحیحی بسوی حضرت حق بیابد پس میتواند در آدمی میدان ظهور پیدا کند

۶- به شکلهای پرخاش درگیریهای لفظی زدوخورد وبسیار موارد که گاهی خطر آفرین هم میشود به وقوع میپیوندد

۷- بهترین کار برای جلوگیری از بروز خشم اختیار سکوت وکمی تامل در همان لحطه است یا از محیط خو راخارج کرده ویا رفتن به طبیعت یا هر کاری که آدمی را به آرامش برساند گاهی خواندن دو رکعت نماز وگفتگو با خدا وگفتن اذکاری مانند استغفروالله وصلوات وکلا کمک خواست از خداوند مهربان بهترین آرامبخش در لحظات بروز خشم میباشد همچنین به تجربه خودم ذکر 

سبوح  قدوس رب الملائکه والروح هم خیلی خیلی آرام کننده هست تا انشاالله به مرور کم وکم ک وکمتر شود .

** سپاسگزار بابت شرح کامل موارد خشم و نحوه جلوگیری از آن و شاید بتوان آن را بدینگون خلاصه نمود:

خشمگینیم زیرا آنچه خواهانیم را چنان که می خواهیم نمی بینیم

و علاج خشم نیز از بین بردن ریشه آن است اگر تا همیشه ما را میهمان است

 

* گیتی معماری در مطلب کندآرامیگری  باسلام دوباره ودرموردنعمت سلامتی وارامش که هرچه دروصف این دونعمت گفته شودکم است وبراستی که خیلی زیاداگاهی میخواهدتابه عظمت اینهابرسیم والبته خودم راعرض میکنم.الحمدولله ربالعالمین.

** سلام و سپاسگزار که از سلامتی و ارامش برای ما نوشتید و یادآوری مان کردید

یکی از راه های شکرگزاری که پایه رشد داشته های آدمی است شمارش نعمت هاست در حالی که امکان شمارش آن ها نیز نیست (و إن تعدّوا نعمت الله لا تحصوها) اما اگر با هر الحمد لله یک داشته تان را به یاد بیاورید به نوعی دارید نعمت ها را می شمارید و شادی تان افزون و غم و غصّه تان بسیار اندک می شود الحمد لله که چشمانم سالم، الحمد لله که گوش هایم سالم، الحمد لله که لبانم سالم، الحمد لله که زبانم سالم، الحمد لله که ابروانم سالم، الحمد لله که مژگانم سالم، الحمد لله که همسرم سالم، الحمد لله که فرزندم . پسرم . دخترم . آن پسرم . آن دخترم . این نوه ام آن نوه ام . الحمد لله که چشمانم زیبا، . مژگانم زیبا . لبانم زیبا . و الی غیر النهایت این بار که تسبیح دست گرفتید تا برای خدا مانور شوق داشته های تان را بدهید این گونه عمل کنید تا نتایج متفاوت آن را دریافت دارید

 

* بنده ۳۶۱ در مطلب خشم  سلام .بنظرم بیشترازمنفی نگری وبدبینی خشم ایجادمیشودواینکه باعقایدورفتارهای دیگران مخالفت کنیم وقبول نداشته باشیم وبازبه اصلخودبینی مطلقبرمیگرددبنظرم حس مثبت داشتن به افکاروگفته های دیگران وتامل وتددبرمیتونه راه جلوگیری باشه.

** سپاسگزارم که شرح خوبی نگاشته اید

یادمان بماند برای همیشه که هر خطایی رخ می دهد و ما را می آزارد نتیجه یک انتخابی است که به جای اختیارمان انجام داده ایم. و هر انتخاب رذیلتی بارِ رذیلت به دنبال دارد. دنباله ها ـ ذنوب، گناهان ـ. اکنون یا بایستی بپذیریم و راه حل برای آن بیابیم و خودمان خودمان را تغییر بدهیم با تغییر نگاه مان یا آن ریشه را ریشه کن کنیم که در برخی موارد غیر ممکن و در بسیاری از آن ها دو چیز نیاز دارد 1. ثروت 2. جرأت (که نتیجه داشتن شخصیّت و ارزش قائل بودن برای خود نیز، است)

 

* بنده 2001 در مطلب دُوانه  سلام بله به راستی در مورد سلامتی به یاد دارم مادر بزرگوارم که رحمت خدا بر ایشان میگفتند سلامتی مثل تاجی است بر سر همگان که قدر دان نیستند و به محض از دست دادن تازه متوجه میشوند چه نعمتی را از دست داده اند و حالا که به برکت وجود شما استاد گرامی با دیدگاه کاربردی تر آیات کتاب خواندنی خداوند با رویکرد این جهانی و اگر چه که همیشه با گفتار امام علی علیه اسلام به کار نگاه میکردم و به حمدالله همیشه در حال تفریح بودم و اوقات باطل نداشتم و همیشه نسبت به عزیزانم حس نوازشگری داشتم اما همکنون که با مفاهیم همراه شده ام میبینم چقدر از نعمت اعضای بدنم که به راحتی بر می خیزم به راحتی دست عزیزانم را میفشردم ویا در اغوش میگرفتم غافل بودم و این خاص این ایام هم نیست چون بسیاری افراد بر اثر سانحه ای این توانایی ها را دیگر ندارند و من باز هم دارم که در مورد کاربرد ایات بسیار لحظه هایم را بانظم تر و اگاهانه تر کرده که به امید حق در بیانی دیگر مطرح میکنم تا بدانم که راه را درست فهمیدم و اما در مورد آرامش فقط به دور از کل کل کردن باید باشیم وجواب ندادن و با جمله کلیدی و بسیار کاربری از خودتان که از سالهای اموخته شده از شما به یادگا ر دارم به اتمام میرسانم که مدتی بگو آری به هر که که هر چه خاست خاست به کرسی حرف خویش بنشاند اگر حقیقت محضی است که خویش به خدای بسپاری ارامش نتیجه نابی است که بر می داری مدتی بگو آری به امید اینکه زیاده گویی در نظر سنجی نکرده باشم و گفتار مفید بوده همیشه به خدا می سپارمتان 

** سپاسگزارم که مفصل از نعمت شماری و سپاسگزاری با ذکر مثال نوشتید

خوب است هر بار می نشینیم  و بر می خیزیم به یاد  خدا باشیم که نعمت توانایی آن را به ما داده اند و می شد از ما به هر بهانه ای گرفته می بودندَش یا بی بهانه و این کار را برای ما و فرزندان و بستگان مان نکردند . هر لقمه ای که فرو می بریم . هر نفسی که فرو می بریم و مازاد و آلوده شده آن را بیرون می ریزیم و . ذکر یعنی این» آگاهی ذره به ذره و پیوسته


  [4/17, 00:47]استاد عزیز سلام. من گروه را ترک نمیکنم. اما بدلیل شرایط موجود برنامه و زمان کارمان بسیار زیاد شده. از شما و همسفران عزیز میخاهم که مرا از دعای خیرشان فراموش نکنند و نیز از خداوند بخاهیم که این شرایط را بر ما اغاز به خیر کنند. بنده 101

** اکنون نیازی به دعوت خدا (دعا) برای تماشا»ی وضع موجود جهان نیست زیرا جهان توسّط انسان های ساکت در برابر فساد و فحشا و انواع ستم ها و قمار و خُمار و انسان های قمارباز و عرق خور و فاسد و و ستمگران قهّار به این روز سیاه کنونی خود افتاده است و خدا روی از این مردمان زمین برگردانده اند مگر با تقوایان که آنها را نیز ایشان» نزد خود در نیمه شبان گاهان چنانچه بی ریا و دغل و در عین زیستِ عادلانه باشند می پذیرند

جهان و جهانیانِ ستم پذیر و ستم گر و پیرو مطلق شیطان همه شان یک جا همه شان، چه آنان که در مقابل ستم ها سکوت کردیم چه آن ها که ستم ها می کنند و کردند و کرده اند و خواهند کرد و ستم هایی که کردیم هریک به نوبه و اندازه خودمان در حال انهدام هستیم و غافل از آن هنوز آدمیان هیچ عین خیال مان نیست که کیست که به کیست و هرکس به فکر خویش است و ه اگر بود به فکر ریش

شما همسفر» گرامی نیز امید از کف مَنِه و خویش به سپاس برای داشته ها بگمار و تن به رقص شکر بردار و شاد و خرامان بزی پی یافتن راه» ورود»ی حضور دائم به محضر رحمان، عزیز یگانه، مهربان


[4/17, 02:58] بنده 1734 * هرگز دست کسی را که بسویت دراز شد خالی بر مگردان!!!وقتی مطمئن نیستیم این فرد آیا حقیقتا نیازمند است راست گوست یا دروغ گو چکار کنیم؟

** اگر می توانید تحقیق کنید کنید. اگر نمی توانید در حدّی بسیار اندک ـ زیرا دست دراز شده به سوی شما را نباید خالی برگردانید ـ به او بدهید و عذر از خدا بخواهید که چون امکان تحقیق نداشتید مبادا پروری کرده باشید به او بیش تر داشتید و ندادید


[4/17, 03:04] * راه درست راست را پیش از آغاز از انتها به ابتدا رسم کن ( مسیر امن و پایان نیک آن را ترسیم کن) میشه این کار را با مثال آموزش دهید؟ متشکرم

** مثلاً اگر شما تصمیم گرفتید در یک رشته دانشگاهی ثبت نام کنید و هزینه های بسیار زمان و پول و انرژی کنید پیش از از آغاز به اجرای تصمیم تان بروید و انتهای فارغ التحصیلی تان را ترسیم کنید و ببینید آیا می ارزیده است که شما آن همه هزینه ها کنید؟ آیا به کجا رسیده اید پس از فارغ التّحصیلی؟ آیا به اهدافی که داشته اید رسیده اید؟ آیا خوب بوده است که شما آن کار را بکنید؟ این را می توانید در ازدواج هم مثال بزنید و در همه چیز و همه کاری. مثلاً آیا اگر ازدواج کنید پس از ازدواج چه چیزهایی به دست می آورید و آیا چیزی یا چیزهایی یا اصلاً کُل هست و نیست تان به باد می رود .؟ باقی مثال ها را خودتان بزنید برای خودتان بر همین مبنا. و اگر هم تصمیم گرفتید کار را انجام دهید نقشه مسیر را درست و امن بکشید و بر اساس آن اقدام و حرکت کنید


[4/17, 03:09] * گمراه را دنبال نکن!!! گمراه را با چه نشانه هایی می توانیم بشناسیم؟

** گمراه یک نشانه بیشتر ندارد و آن هم این است که او شما را به سمتی می برد که آرامش و آسایش شما را از شما بگیرد و شما را غرق در درگیری های دنیایی کند و عُقبی را فراموش کنید و همه زندگی تان بشود دنیا: بابا ول کن بابا! بیا بخوریم و بخوابیم و بگردیم و پول در بیاوریم و خانه و آپارتمان و ویلا و زمین و ثروت بیندوزیم روی هم و عشق کنیم و عرق بنوشیم و مست بکنیم و بزنیم و برقصیم و بکنیم و بدهیم و کلاه سر این و آن بگذاریم و کلاه این و آن را برداریم و بر خران حکومت بکنیم و گاوان را بدوشیم و گوسپند برای خودمان بپرویم و گلادیاتورها بار بیاوریم و حال این فرصت دنیا را ببریم و بی خیال خدا و دین و قیامت و شیطان را عشق است و . این نشانه گمراه است

 

4/17, 03:13 *  چنانچه نجات در توان تو نیست برای نجات گمراه اقدام مکن!!! توان خود را چگونه می سنجیم؟

** توان هر فرد بر اساس و میزان دانایی او و آگاهیش رقم می خورد. هرکس به هر میزان داناست و داناییش را به کار بسته است تواناست. بدیهی است کسی که دانایی ندارد اقدامی برای نجات گمراه نمی تواند و اگر این کار را بکند وی را به ته چاهی که در آن است با خود می کِشاند


[4/17, 03:21 * خداوند چگونه بر بیماری منافقان می افزایند ؟ لطفاً برایمان مثال بیاورید

** بیماری منافقان (تشطُّط، پراکندگی، شیطانیّت) این است که هرگز بر یک صراط نیستند و مدام از این پا به آن پا بر مبنای هوس ها (شهواتِ) خود می پرند و در همین راستا هرکه را سر راه خود ببینند می دوشند و در راستای گمراهی او نیز می کوشند. خدا بیماری آنها را به وسیله افزایش سر در گمی های شان که خواسته خود آن ها ست می افزایند و کاری می کنند که آن ها روی شان را به سمت خدا بر نگردانند که حال خدا از آن ها به هم نخورَد


[4/17, 03:25] * به هنگام اظهار ایمان چه اشتباهاتی و خطاهایی اگر از ما سر بزنند موجب می شود پیش خداوند دروغ گو محسوب شویم؟ لطفاً مثال بیاورید

** کاملاً واضح است که معیار خطاها و اشتباهات رذایل هستند. هرکس خودش را بنگرد» آیا دارد یک رذیله (زشتی، بدی از نظر خدا) را انجام می دهد یا یک خوبی را؟ اگر کسی بدی را انجام بدهد اما بگوید به نام خدا یعنی دروغگوست. مثلاً کسی به قصد زدن جیب کسی دست او را بگیرد و بگوید خدایا به امید شما». یا کسی کرکره و در مغازه را باز کند و بگوید بسم الله الرحمن الرحیم اما قصد او گران فروشی و احتکار و ی و ی و کلاه گذاری و فروش جنس بد به نام جنس خوب و . باشد


[4/17, 03:30] * اسباب ایمان کدام هایند؟

** اسباب ایمان آیات قرآن هستند و شرح هایی که امامان بر آن ها داده باشند. باید قرآن را خواند» و آیاتش را برای اجرای دقیقِ طبق خواست خدا به کار گرفت


[4/17, 03:32]

* کدام عذاب ها بدون درد و کدام عذاب ها درد ناک هستند؟

** در قرآن راجع به انواع عذاب ها برای انواع خطاکاران خودخدابین و دیگران خدابین و ستمگران اشاره شده است که در آگاهیکده قرآن به آنها اشاره خواهد شد ان شاء الله تبارکَ


[4/17, 03:44]

* وقتی مهربانیم خرد ما بیشتر می شود وقتی بی تفاوتیم خرد ما کمتر می شود وقتی نیکو سخن می گوییم چالشها در زندگی ما بیشتر می شوند لذا خواسته و ناخواسته مجبور به حل و فصل چالشها می شویم در نتیجه خرد ما بیشتر می شود وقتی خوب هستیم ولی اطرافیان ما بد هستن هم در خرد هم در احساس هم در جسم قوی می شویم و اگر خوبیم و اطرافیانمان خوب هستند خیلی با سرعت برق آسایی میرویم تا با تقوا شویم

** خدا نکند اطرافیان آدمی بد باشند و نفهم و کودن زیرا آدمی هر لحظه آرزوی مرگ و دوزخ خدا را می نماید و هم در این دنیا و هم در ابدیّتش غرق در عذاب جاویدان و دردناکی که با انتخاب های غلطش برای خود ایجاد کرده است خواهد بود. این طور نیست که اگر اطراف ما را بد گرفته باشد ما خرد بیش تری به خرج می دهیم و کسب می کنیم. یک نگاه به حکومت ایران و مردم ایران بیندازید . چه می بینید؟ حاکمانی آنچنانی و مردمانی اینچنینی که نتایج آن به خوبی مشهود هر خاص و عامی که اهل تعقّل باشد هست. نیز اگر به اطرافیان یا شاید والدین خود نیز نظر بکنید خواهید دید که چه چه!!!!بازاری» است این ایران و خانواده هایش و فرزندانش و جوانانش و نوجوانان و کودکانش و میان سالانش و پیرانش که مپرس. اما خُّب کسی جز خدا از اعماق حقیقی آدم ها و آرزوهای بازگشتن به روزهایی که این تصمیم هایی را که گرفتند دیگر حتی دور و برش هم نروند را کسی که خبر ندارد و نمی فهمد که.


[4/17, 03:50]

* از این مثال متوجه می شویم که خرد انسان در نوسان است یعنی بالا و پایین میرود یا کم و زیاد می شود و همواره به یک میزان نیست پس بکوشیم با انتخابها و تصمیمات راست و درست و نیک بر خرد خویش امید به یاری خداوند که بیفزاییم

** خرد کم و زیاد نمی شود و نوسان ندارد. بهره وری از خِرَد توسّط نفس نوسان دارد و پایین و بالا و کم و زیاد دارد. خِرد یکی است. خدای یگانه یک خِرَد را به تساوی میان هر تعداد آدم که در شیطان تکثیر می شود گذاشته است و کاری هم به کار کسی ندارد. یک کتاب» هم برای شان گذاشته است و چند شخص هم گذاشتند تا شرح کتاب را بدهند و والسّلام.


[4/17, 03:52] * چرا منافقان اهل ایمان را سُفَها می بینند

** زیرا منافقان ابله هستند و کبک هایی که سر در برف جهالت و غرورشان دارند و خود را برتر و سرتر از همگان هم می دانند. زیرا منافقان بیشعورترین انسان هستند

 

 [4/17, 04:02]* و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند ما (نیز همانند شما)ایمان آورده ایم ولی هر گاه با همفکران شیطان صفت خود خلوت کنند می گویند ما باشما هستیم!!! خیلی می بایست در زندگی تیز بین و دقت نظر داشته باشیم تا جزو این گونه آدمها نباشیم

** بله درست است
[4/17, 04:08] * چقدر تیز بین باشیم چقدر دقت نظر داشته باشیم مطمئن می شویم کسی نیستیم که اهل ایمان را مسخره نماییم و حقیقتا از مسخره کنندگان نیستیم و محصوب نمی شویم و پیش خداوند سر بلندیم؟

** طبق آیات کتاب خدا زندگی کنید


[4/17, 04:13] * آیا از نظر الهی به آدمی که سرگردان است مسخره می گویند؟

بله. زیرا کسی که بر اساس قوانین و دستورات خدا زندگی کند هرگز روی سرگردانی و نگرانی و اندوه و ترس و سردرگمی را نخواهد دید و همواره در آرامش و آسایش و شادی و امید و رضایت و خوبی و شادیزایی به سر می برد و از هیچ اتفاقی ترسی و اندوهی به دل راه نداده است و نمی دهد و نخواهد داد و بی نیاز از هرکسی هست و اگر کسی چنین نیست در ایمانش به خدا تردید کند و سریع به یافتن اشتباهات و خطاها کند و آنها را اصلاح نماید


[4/17, 04:19]لطفاخصوصیات افراد تیز بین و با دقت  را با مثال شرح دهیدمتشکرم

** افراد تیزبین افراد دقیق را می گویند. کسی که هرکاری که می خواهد بکند را با نهایت بررسی همه جوانب آن و در نهایت آرامی و اطمینان انجام می دهد که هرگز پشیمان نشود. ذره بین تیزبینی صحیح و بی پشیمانی و حسرت قرآن است


[4/17, 04:21] * لطفاً ویژگیهای افراد سرگردان را برایمان باز گو نمایید  .   متشکرم

** افراد سرگردان کسانی هستند که صبح ها بدون هیچ هدف جدیدی برای آن روزشان بیدار می شوند و شب ها بدون هیچ بررسی از روزشان و برنامه ریزی برای فردای شان به رخت و تخت و تشک خواب می روند و تا تهِ عمرشان یکسان می گذرد: خور و خواب و خشم و شهوت


 [4/17, 04:26]* خداوند چگونه کافران را در طغیانشان نگاه میدارند؟ لطفاً برایمان مثال بیاورید

** راه» خودش» را بر آنها می بندد!! و می گذارَدِشان مثل حیوانات بچَرَند و نشخوار بکنند و مثل عقرب و مار کسانی دیگر را که بی خدا زندگی می کنند نیش بزنند .


[4/17, 04:30] * چگونه مهلت دادن در طغیان باعث سرگردانی فرد می گردد؟

** بدیهی است اگر کسی دارد غرق می شود و رهایش بکنند و کاری از دست کسی برای نجات او بر نیاید (مثل کشتی تایتانیک و مسافران آن) خب یعنی سرگردان ماندن فرد طغیان گر


  4/17, 06:44* بنده ١٣١هستم دراین قسمت از آیه من فکر میکنم منظور از همفکران شیطان صفت همان نفس سرکش ماست  که همیشه بعد از ایمان آوردند مرتب در خلوت وتنهایى مارا به انجام کارهاى اشتباه وسوسه میکند و راحت میشود تشخیص داد ولى کنترل کردن آن زحمت وکوشش میطلبد

** نفس آغازینِ ما (نفس مُلهَمه) حالتی به نام اختیار دارد. و نفسٍ و ما سوّاها فألهَمَها فُجورَها و تَقواها یعنی می تواند بر اساس سرشت خود عمل کند یا بر سر در سوراخ های تاریک و وسوسه گر کردن زندگی اش را بنا کند و وقت و توان و نعمت هایش را هدر بدهد. بهترین راه، کُنترلِ پیش از نگاه به سمتِ گناه است


[4/17, 07:26] بنده ١٣١ * بنظرم بیشتر این موارد اشاره شده در درون ما اتفاق میافتد بیرونى نیست گمراهى در درون ما هست شخصى بیرون نیست اگر هم در بیرون کسى رو میبینیم که مثلا گمراه شده این آینه درون خودمون هست که در بیرون تجلى یافته بنابراین با خودسازى عمیق وتغییر درونى همه چیز در دنیاى بیرون ما عوض میشه خیلى باید در درونمون تفکر کنیم ان شاء الله

** ان شاء الله


[4/17, 10:26]سلام بنده ۲۰۰۱  * آیا نظرات و درکِمون از آیات  را در این مرحله هم باید بگذاریم ویا فقط باید ترجمانش را به همراه آیات بادقت بخوانیم و وقتی ترجمه شما هم بر ان افزوده شد ، تجربه و اتفاقاتی که در  مسیراین آیات به آنها رسیدیم بیان کنیم ویا اگر پرسشی داریم از آنهایی که شما ترجمه میکنید داشته باشیم . با تشکر وقدر دانی

** آیات را خوووب و با دقّت بخوانید». اگر قرار باشد برای هر یک حرف و یک کلمه و یک عبارت و یک آیه مدااام مثل آن همسفر» پُر پرسش مان بپرسیم که چیزی از سفر» که همانا کوشش در لذّت بردن از عبور» از آبهای خداگون» دریا»ی قرآن» است نمی بینیم» که!!. فکر کنید و به درک عمیقی از هر آیه برسید و در دریا»ی قرآن هر روز شنا» و غوّاصی» کنید و هرگاه دُری گردان (مروارید»ی قلتان ـ نه غَلَتان! ـ») یافتید بهره آن را با ما هم به اشتراک بگذارید. اگر نهایت کوشش تان را کردید و چیزی دستگیرتان نشد که به همه اینجا»ئیان بنمایید آن گاه بپرسید نه این که برای هر واژه یک پرسش ارائه دهید.

 

[4/17, 11:45] * بنظر من نفس انسان مانند کودک پاکی هست که هوای همه چیز دارد وظیفه ما این هست بکوشیم پاکش نگاه داریم

** بلی


[4/17, 11:47] * مبارزه انسان برای پاک نگاه داشتن نفسش کوششی همیشگی است

** آری


 [4/17, 12:03]* اینکه نفس انسان هوای همه چیز دارد بسیار زیباست و نعمت و رحمتی بس عظیم و بزرگ است

** بلی
[4/17, 12:22]
* این لطف بی نهایت بزرگی که خداوند آن را به انسان هدیه نموده اند

** بلی

 

لطفاً دقّت کنید: پیش از ارسال نظر یا پرسش یا تجربه یا هر نوشته ای از خودتان بپرسید این را برای چه دارم مطرح می کنم؟ از طرح این مسأله یا پرسش یا تجربه یا هر نوشته، به چه کسی چه سودی می رسد؟ چه فایده ای دارد نوشتن این؟ از خودتان بپرسید و اگر دیدید فایده ای برای همگان دارد آن را بپرسید یا مطرح نمایید. ضمناً پیش از پرسش آن را خودتان نیز تحقیق کنید و پاسخ های تحقیق شده تان را بررسی کنید و اگر ضرورتی دیدید برای همه مطرح نمایید مطرح کنید زیرا مقدار وقتی که من بایستی برای هر پاسخ هر پرسش شما بگذارم می تواند صرف تولید محتوایی شاید بسیار ضروری تر باشد. خلاصه این که بکوشید پیش از هر نوشته و نظر و تجربه و پرسش، آن را کاملاً ضروری تشخیص داده و سپس طرح نمایید. ممنون خداییم و سپاسگزار همه شما

در آگاهیگاه (همین وبلاگ که در آن هستید) برای هریک از عزیزانی که کد دریافت داشته اند یک صفحه از میزان رضایتمندی، میزان یاری های مالی، میزان رُشدی که در آنها در طول همسفری» در شما ایجاد شده است و خلاصه ای از نگاه آگاهیگاه به شما ـ به صورت کاملاً خصوصی ـ وجود خواهد داشت که هرکس می تواند با دریافت رمز خود به آن ها سر بزند و از محتویان صفحه خود آگاه گردد. این آگاهیکده که صفحات همسفران» در آن محافظت می شود آگاهیکده مسافران» نام دارد و آرام آرام یک یک تان در آن ثبت خواهید شد. به اتّفاقات آگاهیگاه دقّت کنید زیرا در هر اتّفاق آن قطعاً درسی» خاص نهادینه شده است. حتّی ایجاد آگاهیکده ها

 


خشم چیست؟

از چه،

از کجا،

چگونه،

چرا،

به چه شکل هایی موجود می شود؟

راه یا راه های جلوگیری یا نابودی آن کدامند؟

و آیا می توان کاری کرد که هرگز سراغ آدمی نیاید؟

 

همسفران» و او»سو»های گرامی:

لطفاً در چالش ها، عجله (بی مکثی) را حتماً کنار بگذارید

خوووب در آغاز آن ها را بخوانید» و مفهوم خواسته در آن را درک کنید

آن را بر کاغذ بنویسید

به ذرّه ذرّه هر چالش، بسیار دقیق شوید و خوووب درباره آن بیندیشید (اندیشه در صورتی که بر کاغذ ثبت شود اندیشه است وگرنه تخیّل یا توهّمی بیش نیست)

 بعد از 24 ساعت، دوباره همه را مرور نمایید

در صورت ضرورت بر نوشته های تان افزوده یا بکاهید

چهل و هشت (48) ساعت بعد، یک بار به عنوان شخصی دیگر که دارد نوشته شما را می خواند مرور کنید

اگر در او تأثیر می گذارد یعنی به نتایج خوبی دست یافته اید

اکنون آن را در نظراتِ اینجا» = آگاهیگاهِاو» منتشر کنید تا سر جمعِ همه کوشش های شما و حقیقت هر چالش را با هم به مرور و اجرا برخیزیم و از موضوعِ آن چالش، در صورت منفی بودن خلاص شویم و در صورت مثبت بودن، بهره در عمل نمودن و متحوّل شدن به سمتِ حقیقت و خوب شدن بگیریم

 


*سلام. کاملا درسته سلامتی وارامش دو نعمت بسیار بزرگ هستند که من تا این سنم به ارزش و اهمیت آنها پی نبرده بودم

خدا را سپاس گزاریم که به ما آگاهی می دهند و ما را بیش تر با مهربانی های شان آشنای مان می کنند و بادا یاری مان کنند پاکباخته ایشان» گردیم و بس. حواس همه مان باشد به این دو نعمت سلامتی و ایمان ـ تن درستی و آرامش ـ و افتخار کنیم به خدای بزرگ مان حضرتِ الله، تنها پادشاه، اعلی حضرت، صاحب عزّت و کرامت و تقوی و معرفت و مغفرت و نعمت و رحمت و رحمانیّت و هرچه نام نیکو و: الحمد لله رب العالمین

 

*سلام ودرود چه حس زیبایی واقعا خدارا سپاس که به یاری شما این حس زیبا را تجربه کردم خدا خیرتان بدهد تا به حال با بسم الله الرحمن الرحیم کارهایم را شروع میکردم اما این حس حضور ودر آغوش حصرت دوست و وصل به بینهایت والا را تجربه نکرده بودم نه توقف ونه مکث حضور مهربان بی همتا همین کافی است تا لحظاتمان را شیرین کند به حق باید گفت:  الحمدلله رب العالمین

**درودِ بی بدرودِ خدا بر کسانی که او»سو»یی بر می گزینند و بنده بی چون و چرای حضرت او»ی می گردند و می کوشند تا گام های شان را بر مبانی تعریف شده ایشان» سپاسگزارانه بر دارند. شادم که اینجا» در این آگاهیگاه»، هرکه پای می نهد به خدای وا می دهد و سُکان زندگانی به حضرت دوست» حقیقی می دهد و آرامش را می چشد و کام» از این فرصت عمر می گیرد. سپاس که حالت خوب تان را با همه سهیم شدید و: الحمد لله ربّ العالمین

 



تند تند تند کار کنید

کار، لذت و تفریح شما باشد، برقصید

تند تند

نه بخورید،

نه بخوابید،

نه بخرید،

نه بگویید،

نه بشنوید،

نه ببینید،

نه بخوانید،

نه بنویسید،

نه بنشینید،

نه برخیزیذ،

نه کار کنید،

نه عشق بورزید و نه عشق بازی،

نه محبت کنید،

نه دعا و استغفار نمایید،

نه نماز بخوانید و رکوع و سجده،

نه ذکر بگویید،

نه کتاب آسمانی تان را به زبان ببرید .

کُند, متمرکزانه, متفکرانه, با احساس حضور و شادی و شور و نشاط و شوق نفس بکشید تا ذره ذره ها را درک و حس کنید و سرشار از سپاس و امید به حیات برتر و سرتر و بهتر شوید

تند تند تند اگر بگویید الحمد لله رب العالمین یا استغفر الله ربی و اتوب الیه یا سبحان ربی الاعلی و بحمده یا حتی الله اکبر . نه این که خوب نیست بلکه خوبتر و خوبترین نیست. خوب ترین این است که کُندآرام حتی حتی حتی نفس بکشیم. (هرچه بر کُندآرامی - خصوصاً تنفس - بکوشیم سلامت و طول عمرمان را افزوده ایم)

استغفر (حس کنید یعنی دارید می روید نزد خدا برای درخواست کردن از ایشان» برای ندیده گرفتن کدام خطا یا اشتباه یا کم کاری یا کوتاهی یا جرم، یا بدی . که کرده اید و کی و کجا و چرا .)

الله (حس حضور در مقابل مقدس بی نیاز و انتهای همه نیازها . ـ چه حسّ قشنگی ـ)

ربی (که مفتخرم به این که ایشان» مربی من هم هستند . ـ چه حالت نازنینی ـ)

و اتوب الیه (و من از هرکه و هرچه و هر حالت و هر نیاز روی برگردانده و روی به حضرت شان آورده ام تا اعلام کنم چنانچه با بارش مغفرتشان» پاکم کنند بلکه دیگر برای همیشه دست از گناهان بردارم)

و توفیق همه ما به دستان پر توان و آگاه مطلق و دانا و دارای الله است تبارک و تعالی

 


دو داده خداست که تا از دست نرود آدمی آن دو را نبیند!:

تن درستی (صحّت) و آرامش (الأمان)

نعمتان مجهولتان: الصّحت و الأمان

این روز و شب ها که فقط ایثارگرترین انسان های زمین سرِ کار و کوشش و مقابله با مأمور نادیدنی و جلوناگرفتنی هستند و باقی مردمان کُلّ جهان در رُعبی بی نظیر در طول تاریخ بشر هستند آدمیان، این کلام آخرین فرستاده و پیام»آور خدا را می شود که درک کنند و بادا به حال آدمیان که بیدار شوند و به خود» بازگردند و مسیر جز این که تا کنون طی ایده اند بگزینند و طی بکنند

(پس من از اکنون هر صبح که بر می خیزم سری بر خاک پاک به شکرانه ی سلامت و امنیّت ـ آرامش ـ می نهم و خدای را ندا می دهم که چه قققدر خوش حال و شادم که ایشان» را دارم و هیچ غم و غصّه و اندوه ندارم و می کوشم این هر دو را همیشه با تمام توانم بپایم. نیز تا در توان دارم می کوشم و می پرسم از این و از آن ـ اگر خودم کسی نمی شناسم ـ که به دیگرانی که به این دو محتاجند یاری برسانم و این گونه در کاربرد، قدر هردُوانه» بدانم. گرچه باز همین هم نعمت بزرگ خداست و سپاس این یکی را باز نمی توانم. پس هر روز صبح و شب به خدای عرض می کنم: دوستا! رفیقا! ای اهل مُدارا! من حمد و سپاس شما»ی نتوانم بس که بزرگید و سرشار از لطف و محبّت و مهر و بخشش و خوبی

 


*سلام.

**سلام. خوش آمدید

 

*اگر آن فرصت برای همه رخ بدهد دنیا نجات میابد. میباید دارا و توانا را که فرمودید چون ویروس منتشر کرد. راه نجات جهان این است که داراییها و تواناییها بین انسانها منتشر شود

**آن فرصت برای همه رخ داده است، دارد رخ می دهد همواره و پیوسته رخ خواهد داد. آن فرصت از ویروس قوی تر در آدم ها هست. زیرا ویروس ها تولید شونده اند اما آن فرصت» در هر شخص از آغازین لحظه نهادینه است. سرشت آدمی بر آزادی مطلق، شادی، رفاه، عزّت، شخصیّت، دارا»یی، همّت، بخشش، دست گیری تا ایستادنِ شخص افتاده ـ به هر دلیل ـ و عبادت (گفتن و شنفتن با و از خدا) طراحی و اجرا شده است. فقط هرکس باید از خود بیاغازد و خود» را بنگرد و نگاهی به میزان درآمدها و داشته هایش بیندازد و میزان دَهش ها و بخشش ها و دست گیری هایش را اندازه بزند تا این روش رشد پیدا کند و گسترش یابد. حکومت ها مسئولان درجه اول امر تقسیم ثروت ملل بین خود آن ها هستند که متأسّفانه جز یکی یا دو کشور این مسئولیّت خود را کاملاً به فراموشی سپرده و به شکم پرستی و شخصیّتِ کاذت معنوی سازی و وادار نمودن جاهلان به پرستش آن ها و تاراچ و چپاول و اپیدمی نمودن فقر و ترس و امثالهم پرداخته و می پردازند وگرنه اکنون جهان همان بهشت بود و نیازی به مرگ و انتقال به آن» نبود. کافی می نمود که خدای نام این جهان را ـ چو چنان» ـ به بهشت تغییر می دادند. این ویروس کنونی نیز هنوز که نتوانسته است آنان را حتّی تکان بدهد تا چه که بیدارشان کند. چه بی دین اند، چه مدّعیان خدایی، چه اهل دیانت انواع، چه بدون تفاوت و اهل مستی و عیش. هرکس اما خدا فرموده اند در گرو کرده های خود است ـ کل نفس بما کسبت رهینه. ممونیم از خدا. سپاسگزار شما

 

*سپاس

**من نیز سپاسگزارم

 

*اگر به کار من نمیاید.من بلد نیستم و نیاموختم چگونه باید دنیا را نجات بدهم

**و این را همه ما درگیریم. هیچ کس به ما نیاموخت چگونه زندگی کنیم. هیچ کس نگفت وقت چیست، سرمایه کدام است، بخشش چگونه است، ی و کلاه گذاری و ی و چپاول و اختلاس و ژن برتر و سر و زیرتر کدام اند و دین چیست و چرا هست و خدا کیست و کجاست و ادب کدام است و تربیت چه هست و . هرچه می کشیم از همین جهالت والدین ها و فقیری ایشان و ترس شان است و تا ما نیز چون آنان جاهلانه و بی هیچ آگاهی و دلیل، دنبال . عدّه ای مدّعی بیفتیم همانان ایم و ذلیل

 


بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 1 )
به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان می آغازم
(پیش از هر کاری، چند لحظه توقف و تمرکز - مکث - نمایید تا مطمئن شوید کاری که می خواهید بکنید با نام خدا و این احساس آغاز می شود که در آغوش خدا و تحت حفاظ نوازش ایشان» هستید - اکنون فقط کار درست را بر خواهید گزید - اندوه زُدایی - . و آن را درست انجام خواهید داد - شادی زایی - . و راستی را پیشه خواهید کرد - تولید مهر و عشق، که نشانش گسترش لبخند است -)

ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِینَ ( 2 )
سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است
(پیوسته در پنهان و آشکارا شاد باش و شادیَت را برای خدا بنما - به نمایش حس و گفته و کرده بیاور، گله هیچ مکن، نق نزن، غُرولُند کنار بگذار، شکوه نداشته باش و بهانه نیار و داشته های خود برای خدا بشمار به نشان سپاس از ته دل -، که حضرت او» مربی مستقیم کُل جهان هاست - از گیاه و جماد و هر حیَوان و حالت و جان و روان و حوادث هر آن و رشد و مرگ و تولد و ضبط و شمارش و عدلِ جزا و رویش و ریزش و هم مربی مخصوص تک تک ماست -

ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ( 3 )
(
خدا که) بخشنده و مهربان است
(دوباره حس خوب در آغوش حضرت او»یی خود تو بپای و حس نوازش دستان پر محبت وی» که جزای حسن انتخابِ کار و خوبیِ انجام کار شماست -

مَٰلِکِ یَوْمِ ٱلدِّینِ ( 4 )
(
خدا که) مالک روز جزاست
(نیز تو به هوش باش که روز حساب»، جزایِ منتخبات و نحوه ی کار تو چیست؟ همنشین تو کیست؟

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ( 5 )
(
خدایا) تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوئیم
(حواس تو هست که معنی این کلام کنونیَت این است: من فقططط به شخص شخیص شما» جناب خدا چشم قربان می گویم و فقططط هم از شخص شخیص شما» یا پروردگارا، یاری و کمک می طلبم و بس . حواس تو هست چه گفتی و رفتی؟ خواس تو باشد!)

ٱهْدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلْمُسْتَقِیمَ ( 6 )
(
خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما
(کار درست بگزین زین پس که این خواسته ی توست و کار درست را درست به سرانجام درست برسان و در تمام لحظه به لحظه کار تا نتیجه راستی کار نیز آزمای به این حس قشنگ که خدای دست تو را گرفته و پا به پای ناظر کار شماست)

صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ ٱلْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ( 7 )
(
خداوندا! ما را به) راه کسانی که آنها را مشمول نعمت خود ساختی، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان
(بخوان» و بِدان که کسان که تو راهِ رفته ی ایشان را خواهان از رحیمی و رحمان چه کسان اند و پای جای پای یک یک ایشان بگذار تا از مردمان مورد خشم خدای و مردم گم شده در هزار تُوهای تُودرتُوی چشم و دل رُبای به در آیی بر جاده ی مستقیم رهوار)

 


مسیر تو رو به کجاست؟
حزب تو
آنجاست
خوشا به حال کسان
که روی کامل ایشان
به سمت خداست
همیشه به راز و نیاز
سپاسگزاری آسان
همیشه اهل نماز و دعا
همیشه به کار درست
شَدید، دور از عوالم سست
پی حفظ مقام مقدس روح
پی حفظ ساحتِ حرمت جان
فرار مدام از آمد شیطان
به سمت سمیعِ بصیر
به سمت حضرت رحمان
مسیر تو رو به کجاست؟
حزب تو آنجاست


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

الم [٢:١]

الف، لام، میم

١

   

ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ [٢:٢]

آن کتاب [بلند مرتبه‌] هیچ تردیدى در آن نیست، راهنماى پرهیزگاران است

٢

   

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ [٢:٣]

آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم، انفاق مى‌کنند

٣

   

وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ [٢:٤]

و آنان که به آنچه به تو نازل گردیده و آنچه پیش از تو نازل شده، ایمان مى‌آورند و اینانند که به آخرت یقین دارند

٤

   

أُولَٰئِکَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٢:٥]

آنان بر هدایتى از پروردگار خویشند و هم ایشان رستگارانند

 

 

حروف الفبا سرمایه جدا ناشدنی شما هستند. ایا چه بهره هایی از آن ها ببرید در دستان شماست

آن» کتاب» که در دستان شماست، تردید نکنید که راه» را به شما نشان خواهد داد فقط اگر که خود»پا» باشید و مدام بر مبنای آن» گام بردارید

 

خود»پا»ها آن گاه (هر وقت و هر جا) که کسی هم نیست می دانند که خدا هستند و سیستم ضبط و ثبت ایشان» به شدّت و بدون تعطیلی و اشتباه در حال نگارش اند و وصل بودن به سیستم ثبت» و ضبط» الهی (نماز) را پایه پندار و رفتار و گفتار و کردارشان می گیرند {و برای همین نیز از هر فحشاء و مُنکَری ـ زشتی و بدی ـ دور هستند} و ذرّه ای از دارایی ها و داشته های شان را ثمره توان و هوش و کوش خود نمی شمارند و از آن ها برای پاکیزه و زلال ماندن شان به دیگران نیز می دهند تا چون جویبار زندگی بکنند نه در مُرداب و باتلاق بخل و حرص و طمع

 

و خود»پا»ها» با اجرای این قرآن که بر تو» نازل شده است و با کُتُب» دیگر پیام آوران گذشته پیش از تو آرام می گیرند و آن جهانِ حساب جاودان را شده انگار می دانند انگار که در آن» اند

خود»پا»ها دست در دستان» خدا به سمت خواسته های ایشان» روان هستند و همان ها فقط (که در پیروی مطلق از حقّ روییدند ـ رُستَند ـ) رَستَند


تاریخ نه دید نه می بیند نه خواهد دید مردمان سرزمینی را که به حکومتش اجازه دهد با او از یک کره اسب یک روزه (چهار صد میلیون تومان) و یک شماره تقریباً روند (هشت صد میلیون تومان) به مراتب مراتب مراتب مراتب پست تر و خوارتر و بی ارزش تر و ذلیل تر نگاه کند و پذیرش صد در صدی فقر و فلاکت مردمش، توسط مردمش بزرگ ترین افتخار او باشد

مردمی که اتومبیلی را، گاری ای را، دوچرخه و موتور سیکلتی را، پرایدی را، پیکانی را، تکه خاکی در دوووووووووورترین نقطه ی خشک و بی آب و علفی را ده بیست سی چهل پنجاه شصت سااال پیش خریده بود و سوار شده بود و کناری امداخته بود و اکنون به میلیاردها برابر پولی که بابت آن داده است می فروشد و برایش سر و دست می شکنند و التماس خرید دارند

مردمی که واحد تعیین گننده ی هست و نیست اقتصادش واحد پول کشوری است که پرچمش را بر آسفالت هایش نقش می کنند

مردمی که هرکه زمین دار و زمین خوار و زمین خریدار و زمین فروش شد علیه قانون راحت دارای خروش شد و برده داری اجاره و اسکُنت و بهره ی پول و چک بازی . رایج ترین روند حیات روزمره ی آنان بود و ایشان حکومت شان را می ستود

و این تحت نام آخرین دین خدا و عدل علی صورت بگیرد رها از هر هراس پی گیری و رسیدگی و نظارت . حالیا که بی نهایت خیریه ها فقرا و معلولین و یتیمان و بی نوایان و کودکان و ن کار و ن سرپرست خانوار و مردمان ندار را اداره می کنند که فشاری به حکومت خدای ناکرده نیاید و ارزش افزوده و دیگر دریافت ها نیز اما هرگز فراموش نگردد

چه شود آن گاه که نام این چنین ملتی بر تارک بهشت هم بدرخشد و جهان در ابدیت غبطه ای بخورد که کاش او نیز همه شان این سان می زیست

مردمی که چون من این مطلب را می نگارد و چون شما عزیزان تعدادی تان می پسندیدش و در دل می گویید راست می گوید ها!، واقعاً عجیب ملتی هستیم ما! یا شاید هم می گویید واقعاً عجب ملتی هستند ها


طوری نزی که مرگ تو رامش خانه شود

حضور زنده ات اوج عذاب کسان
و حفظ حُرمتَت اصل و پایه نباشد، احترام تو
عین ریا و ترس وی از جناب خدا
وجود اهل خانه مملو درد
احترام ضرور، همه رای
شکنجه ی سخت کرد .!

تا کی غرور تو قاتل عقل و شعور
تا کی تو اهل دخالت و زور
زبان حکم تو نیش زننده چو زنبور

بیا و لب به حقِ دینِ نداشته، ببند
خداشناس نِه ای - (تو خود خدای خودی) -
دهان گُنده ببند و کُنده مباش
آتش نفرت بیش به اهل خانه مپاش
برای اهل خانه ی خویش
سکوت کن و مایه ی زجر و هبوط،
نمان برای ابد

مکن این همه بد

تمام اهل خانه ضد تو شد
به شکل اَشَد
دوام چنینی ات عاقبتی به خیر
- خدای نکناد - نداد

بیا و لب به هیچ سخن مگشای
اهل خانه این همه هِی تو مپای
سکوت کن و خویش خدای مشمار
بیا دست خود از سر اهل خانه بدار
و بر سر خود دو دست خویش بگمار

 


شما:

وقتی بخواهیم یک عمل خوب و خیری را برای خداوند و برای رضای ایشان انجام بدهیم چگونه رضای خداوند را در آن عمل خیر و خوب متوجه شده و دریابیم؟

 

»آخرین چشمه»:

هرگاه کاری که می کنید گرهی از زندگانی کسی بگشاید، غمی از شخصی و اشخاصی و خانواده و خاندان و ملتی بزداید، شادی ای برای کسی و کسانی بزاید و رفاه و عزتی تولید بکند و البته خالص (زلال) باشد و در عین صداقت انجام بگیرد (یعنی قصدی پلید و شیطانی به شکل ریا و نفاق و فریب و نیرنگ پشت آن نباشد) به معنی این است که آن کار با بسم الله الرحمن الرحیم حقیقی شروه شده است و با الحمد لله رب العالمین حقیقی هم به پایان رسیده است

 


شما:

اگر با احساساتی شدن یا طبق باورهای خودمان بدون تحقیق و برسی و رعایت خواسته های خدا یا از سر دلسوزی به کسی کمکی کنیم سپس متوجه بشویم ای وای برای رضای خدا این عمل خیر را انجام ندادم و از خداوند عذرخواهی کنیم آیا خداوند عمل خیر ما را قبول می کنند؟

 

آخرین چشمه»:

کا خدا فقط رحم کردن به تمام آدم ها و بخشیدن کسانی که فهمیده و پذیرفته اند که اشتباه و خطا و گناه مرتکب شده اند است و پذیرش کارهای خیر آنها، حتی اگر حواس شان به خدا نبوده و بعد یاد خدا افتاده اند

جای بسیار تأسف است که آدم ها سر و تهِ رحم های خدا را فقط با گفتن جمله ی خدا رحم کرد!» به هم می آورند و پشیمانی های شان نیز فقط تا اندک ساعاتی دوام دارد و دوباره در همان کاسه ها آش شان را می خورند و غافل از این که اگر یک بار ناگهان خدا دیگر رحم نکردند و فرصت پشیمانی و بخشیده شدن به شخص داده نشد و مرگ شان فرا رسید ایشان همه ی گناهان شان تا آن زمان را بک جا شاید مقابل خود می دید

پس خدا مهربان اند و بخشنده اند اما ما نیز بهتر از به جای خطا و گناه پی در پی به ثنا و درخواست خیر و دعا (گفتگوباخدا) وقت مان (عمر) را بگذرانیم

 


شما:

چطوری مطمئن بشیم کار خیری را برای رضای خدا انجام داده ایم و مثلا از سر دلسوزی و رقت قلب  عمل خیری را انجام نداده ایم؟

 

آخِرین»چشمه»:

سلام. پیس از انجام کار، ابتدا خدا را مقابل خود احساس کنیم و فکر کنیم قیامت است و دارند نشان مان می دهند که آیا برای رضای خدا بوده یا از سر دلسوزی بوده یا از ترس بوده، یا هوس بوده، یا از روی جهالت بوده، یا لجبازی بوده . و دلایل دیگر

اگر این مکث محاسباتی را پیش از هر پندار و تصمیم و گفتار و کرداری بکنیم می توانیم با ضریبی بالا دست به کار بشویم یا انجام کاری را متوقف کنیم

شاید همه ی اشتیاهات و خطاها و گناه ها از عدم انجام مکث پیش از آن ها باشد

 

 


تاریخ نه دید نه می بیند نه خواهد دید مردمان سرزمینی را که به حکومتش اجازه دهد با او از یک کره اسب یک روزه (چهار صد میلیون تومان) و یک شماره تقریباً روند (هشت صد میلیون تومان) به مراتب مراتب مراتب مراتب پست تر و خوارتر و بی ارزش تر و ذلیل تر نگاه کند و پذیرش صد در صدی فقر و فلاکت مردمش، توسط مردمش بزرگ ترین افتخار او باشد

مردمی که اتومبیلی را، گاری ای را، دوچرخه و موتور سیکلتی را، پرایدی را، پیکانی را، تکه خاکی در دوووووووووورترین نقطه ی خشک و بی آب و علفی را ده بیست سی چهل پنجاه شصت سااال پیش خریده بود و سوار شده بود و کناری امداخته بود و اکنون به میلیاردها برابر پولی که بابت آن داده است می فروشد و برایش سر و دست می شکنند و التماس خرید دارند

مردمی که واحد تعیین گننده ی هست و نیست اقتصادش واحد پول کشوری است که پرچمش را بر آسفالت هایش نقش می کنند

مردمی که هرکه زمین دار و زمین خوار و زمین خریدار و زمین فروش شد علیه قانون راحت دارای خروش شد و برده داری اجاره و اسکُنت و بهره ی پول و چک بازی . رایج ترین روند حیات روزمره ی آنان بود و ایشان حکومت شان را می ستود

و این تحت نام آخرین دین خدا و عدل علی صورت بگیرد رها از هر هراس پی گیری و رسیدگی و نظارت . حالیا که بی نهایت خیریه ها فقرا و معلولین و یتیمان و بی نوایان و کودکان و ن کار و ن سرپرست خانوار و مردمان ندار را اداره می کنند که فشاری به حکومت خدای ناکرده نیاید و ارزش افزوده و دیگر دریافت ها نیز اما هرگز فراموش نگردد

چه شود آن گاه که نام این چنین ملتی بر تارک بهشت هم بدرخشد و جهان در ابدیت غبطه ای بخورد که کاش او نیز همه شان این سان می زیست

مردمی که چون من این مطلب را می نگارد و چون شما عزیزان تعدادی تان می پسندیدش و در دل می گویید راست می گوید ها!، واقعاً عجیب ملتی هستیم ما! یا شاید هم می گویید واقعاً عجب ملتی هستند ها

 


مسیر تو رو به کجاست؟
حزب تو
آنجاست
خوشا به حال کسان
که روی کامل ایشان
به سمت خداست
همیشه به راز و نیاز
سپاسگزاری آسان
همیشه اهل نماز و دعا
همیشه به کار درست
شَدید، دور از عوالم سست
پی حفظ مقام مقدس روح
پی حفظ ساحتِ حرمت جان
فرار مدام از آمد شیطان
به سمت سمیعِ بصیر
به سمت حضرت رحمان
مسیر تو رو به کجاست؟
حزب تو آنجاست

 


شما:

سلام . پس از اینکه چندین شب و هر شب چندین بارمطلبتان را در مورد بسم الله الرحمن الرحیم را کند و آرام خاندم اما سئوالاتی برایم پیش آمد 

۱. اینکه هم این آموزه در تربیت ما بوده که آغاز روزمان با بسم الله باشد و اینکه آغاز هر کار با بسم الله و اینکه باتوجه به این مسئله که خانه دارم و در حال حاضر تربیت فرزندانم مهمترین کارم است و آنگاه که تصمیم به مادر شدن کردم کما بیش بدون اینکه این مطلب شما را در مورد بسم الله بدانم با نام خدا ودر نظر گرفتن شرایط همه اینها اقدام کردم حتی برای متولد شدن فرزند دومم ، اما همه شرایط دست ما نیست به طور مثال تعدیل نیرو در شغل همسر و . و با توجه به تبعاتی که حتی همین را در نظرم میگیریم اما در هر حال همه این اتفاقات غیر مترقبه هدف ما را در تیر رس قرار داده و با بسم الله دیگر از این منظر نمیتوانیم نگاه کنیم  برای واضح تر شدن سئوالم مثالی میزنم  شخصی برای قبولی در رشته دانشگاهی خوب تحقیق کرد ، درجه یک رتبه آورد ، درجه یک در کنار درس کار کرد تا از لحاظ اقتصادی به مشکل بر نخورد ، درجه یک خود را برای دور بودن از خانواده اماده کرد ، واما وقتی که نوبت بهره برداری از همین کاری که با بسم الله اغاز کرده رسید در مکان دولتی گفتند چون  معافیت پزشکی برای سر بازی داری ، چون پارتی نداری  ، البته میگویند چون معرف نداری ،  و حتی اگر به صورت سیار هم مثل مکانیکی که حرفه همسرم است انجام ندهد باز هم . و باز هم و بازهم هیچ وقت و هیچ گاه نمی توانیم هیچ کاری را بیاغازیم.   

۲ . اما سئوال دوم اینکه من با در نظر گرفتن همه جوانب فرزندانم را به دنیا آوردم  با هر انچه تبعاتش بود در مسیری که انشاءالله لبخند پروردگار را داشته باشم پرورش دادم و تقریبا امسال که در سنین بودند که امکان ساعاتی را در مهد و پیش داشتن به دو مسئله غیر مترقبه که نقشی نداشتم بر خوردم یکی حرف زشت زدن فرزندم و دیگری تعدیل نیروی همسرم که گفتم . و حالا که در شرایطی که بوجود آمد فقط ثبت نام در کتابخانه فرهنگی ترین کار بود در شرایط موجود بوجود آمده و تمرین رنگ آمیزی ، آموزش انگلیسی و قرآن و کار باقیچی و کاردستی و.که باتوجه به تجربه کاریم در مهد و پیش خودم اقدام کردم اما شرایط اجتماعی که برنامه ریزی کردم همه اینها را در محیط بیرون از منزل انجام دهد را دیگر فراهم نبود خودش و خواهرش بود پس اینجا بسم الله من چه شده یا میشود یا همچنان در مسیر بسم الله

۳ و دیگر اینکه ، اینکه گفتم خانه دارم بسیاری از کارهایی که با بسم الله شروع میکنم که پایانش شادی زایی و غم زدایی باشد از ساده ترین کار در منزل از پیشنهاد همسر که حالا که ارد داریم یه چیزی رو با هم قاطی کن و یه نون شیرین دلم میخاد و واقعا برای ایجاد شادی زایی همین کار کردم البته با در نظر گرفتن پیمانه و با همون چیزهایی که توی خونه داشتیم هم یه نون قندی خوشمزه شد و در مدل دیگرش نون شیرین نرم شد بدون فر ، با نگاه بسم الله گونه و ایجاد شادی زایی و غم زدایی تولید چیپس که واقعیتش شاید قبلا اینطور نمی شد و اینکه با در نظر گرفتن بسم الله و اینکه در ادامه سوره خدا را پا به پا و کنار خودمون ببینیم حاصلش اب کشی ظرف توسط فرزند چهار سالم وقتی برادر ۶ سالش خواب بود میخواستم ارام نگهش دارم و البته خودش اقدام کرده بود و اول به بازی هدایتش کردم و وقتی دیدم تولید سر و صدایی میشود که امکان بیداری برادرش را دارد شاید قبلا میگفتم مامان جان اهسته بازی کن و منم  میخواهم کارهایم بکنم ولی از پیشنهادش برای تولید شادی استفاده کردم و در ضمن خدا را هم کنار خود دیدم و از این کارهایی که شاید قبلا توجهی نمیکردیم 

 ۴ و همه این زیاده گویی ها را کردم که هم جواب سئوالم را در گزینه یک و دو بگیرم و هم در گزینه ۳ بگویم آنگونه که شما اینطور مطرح میکنید گاه سو تفاهمی پیش می اید که باید کارمان خیلی گسترده و احتیاج به تجهیزات خیلی زیادی باشد تا کارمان را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده باشد 

 

آگاهیگاه:

پاسخ پرسش نخست این که: هرکس به امید غیر خدا بنشیند و دست برای یاری دیگری و دیگران دراز کند و دل به فروختن تخصص و کارش به مقداری معین به سازمان یا دولت یا کارفرما یا آدمی دارا خوش کند تا تهِ عمرش برده است و بنده نیست. خدا به آدمی خِرد را برای این داد که به آن وسیله بتواند خود را آزاد از هر بند و قید و باری بالا بکشد و دست دیگران را بگیرد وقتی توانا شد نه این که مثل دولت و حکومت و کارفرما و سازمان و کارخانه و شرکت و امثالهم زیر دست را تا می تواند فشار بدهد که زیر دست و محتاج و گدا و دست به عصا و ترسان از غیر خدا نگاه بدارد. هرکس بایستی مهارتی بیاموزد و با آن برای خود کار بکند و اگر دیگران را به کار کشید با نیت ارتقاء درجات آنان باشد نه کشیدن بیگاری از آنها و خوار و ذلیل و پست و بدبخت نگاه داشتن شان. هرکس نانِ همّت خویش + عقل + کوشش درست + در مسیر درستش را می خورد. یعنی خدا به این کسان نانِ بی ابتلا می دهند. آنان که بهانه های نداشتن سرمایه برای کار انفرادی و چرخیدن زمین و فشار زمان و آزار این و آن و امثالهم را برای فرار از توان هایی که در خویش نهفته دارند مدام ورد زبان می کنند و با آن ها نق می زنند و غرغر کار دائم شان است همان که همان و همین که همین تا ته عمرشان می مانند. خدا به آدم کل اسماء را به صورت یکجا آموزانید و به او خرد روا دید و اهدا نمود و از روح خویش که نهایت است در او دمید که وی فقط خود را چشمگو»ی حضرت او» می دید و دیگر به هیچ کس تحت هیچ شرایطی وا نمی داد (قولوا لا اله الا الله تفلحوا) نه این که آدمی خود را و دیگری و دیگران را و جهان را و هرچه در آن را که برای عزّت او بود همه را بند و سد راه بشمارد و دست از این عقب ماندگی بر ندارد و پیوسته شکوائیه و گلابه بکارد و خستگی و فحش و فلاکتِ دائمانه بردارد

 

پاسخ پرسش دو شما اما این که: یکم شما و همسرتان تا ثروتمند نمی بودید حق نداشتید ازدواج کنید. پس دارید چوب خطای خودتان را می خورید. به خدا ربطی ندارد. خدا یاور کسانی است که دارا» هستند و او را یاری می دهند و از او یاری برای ارتقاء درجات در تمام ارزش ها منجمله ثروت و دارایی می خواهند. شما بدون داشتن خانه ای برای خودتان و همسرتان بدون داشتن خانه ای برای خودش و برای شما و برای هریک از فرزندان با کدام جواز ازدواج کردید و فرزند به دنیا آوردید و حالا به دنبال این هستید که گفته اید بسم الله الرحمن الرحیم خدایا به امید تو بزن بریم توی دره زیرا هرکه بسم الله گفت دره برای بره تُو دلی می شود و کباب غاز و عشق و حال و کنار دریا و شام و ناهار و . فأین تذهبونَ!؟ به خدا چه ربطی دارد و به بسم الله لفظی بی مهابای ما، اشتباهات در حد ما فوق فضای آدم هایی که حقیقت را نشناخته اند و خود را به آدم هایی که مدّعی حقّ بودن و خدا بودن بوده اند باخته اند؟، ها؟

بای بسم الله را که من مفصّل نوشتم که. باز هم باید بنویسم زیرا هرچه هست در همین بای بسم الله نهادینه است. اسم را هم نوشتم. الله را هم نوشتم. الرحمن را هم نوشتم. الرحیم را هم نوشتم. این ها می نویسم که پاسخ من شما را و هم سرتان را به تفکّر بکشاند (تفکّر را در کارگاه بازیافت یا هشت آیین یا به صورت جدا تا کنون حتماً بارها شنیده اید در کلاس ها) و از جا برخیزاندتان و بهانه ها را بسوزانید با استغفار (معنای استغفار را هم امیدوارم لطف خدا شامل حال ما گردد و برایتان بنویسم) و رو به خدا، پیدا کنید راه های بی نهایت رسیدن به ثروت و عزّت و شخصیّت و حقیقت را و بسم الله الرحمن الرحیم دیگر به جای واژه های تکراری بشود صدای سکوت تنفّس تان . ان شاء الله

و سوم این که: یادمان بماند که کسی تربیت فرزند می داند که هرچه کتاب و مقاله و آیه و روایت و حدیث درباره تربیت فرزند در جهان و تاریخ وجود داشته و دارد را خوانده باشد اگرنه که خُب نتیجه می شود دخالت و دستور و خود بر او برتر و سر بینی و خود مسئول تربیت او شماردن و خود را مُحِقّ دانستن و او را کودک و نادان شمارش و نظارت آن به آن بر رفتار و گفتار و کردار او و گوشزد کردن و تنبیه کردن و توبیخ کردن و تهدید و تحدید کردن و . امثالهم. و این هم با بسم الله لفظی رفاقتی و قرابتی ندارد. خدا حقیقت هر اجرای خوب هستند و شیاطین واقعیّات اجراهای بد و شر نه این که خدا واژه باشند و لقلقه ی آنها و شیاطین هم مشتی اوراد و پچپچه و سینسینسینسینسینسینسین کردن و بر سر و سینه کوبیدن

و نهایتاً چهار این که: خدا در کاربرد یعنی راحتی، آسایش خاطر و آرامش درون و شادی رفتار و کردار و گفتار، لبخند و در صورت ضرورت خنده های ملیحِ به رقص» وادارِ تن و اندام و گونه و جان، ثروت که مایه ی عزّت است و شرافت . و هرچه فضایل که بتوانید و حتّی در توان شما نباشد که شمارید. دنبال لفظ گم مبادا بشویم. گرچه الفاظ پس از عجین شدن با حقیقت آن ها ما را بسی رها از گره ها و بندها و عقده ها و خستگی و احساس ناخوب و کِرِختی می کنند چون ورزش برای اندام ها

برخیزید از جا برای به نام خدا تقوموا لله


شُد یک بار از خودت بپرسی:

من این حرف را برای چه می زنم؟

چه سودی برای من دارد؟

چه سودی برای مخاطب من دارد؟

آیا خدا برای گفتن این حرف مرا تحسین می کنند؟

و بعد هم قدری بیندیشی که آیا بهترین شکلی که می توانی آن را بگویی همین شکلی است که تصمیم داری بگویی؟

و بعد آن را بگویی . شد واقعاً؟

اگر نشده است

انتظار متفاوت و ویژه ای در زندگی اَت نداشته باش


هرآغاز در داغ تُهیتَهنیاز شاید و باید

متن زیر را در بخش نظراتِ یکی از پست های سایت ناهیدعبدی دات کام نوشتم که چون بیش ساعاتی زمان هزینه ی آن شد برای شما عزیزان نیز ارسال می دارم. شاید به کارتان آمد

 

سلام. شما فوق العاده متفکّرانه و حساب شده می نویسید. سپاسگزارم. بسیار هم خوش حال. مفید هم می نویسید

 

و مهم تر این که دست مخاطب را می گیرید و پا به پا می برید تا شیوه ی راه رفتن را بیاموزد. گرچه او را نبینید و او پرواز کند و برود و رد پایی از آمدنش نگذارد.

 

و شجاع و روراست و زلال. مطالب تان هم ناب اختیار می کنید

 

از نه گفتن نوشته اید که بیانگر دغدغه بودنش برای شماست. و چه انتخابی!، هم کارآ و هم زیباست

 

زیباترین پایه ای که اگر این کشوریان، پیش از رحِمِ مادرشان و در صُلب پدر می آموختندَش، چه وسعتی می داشت شرح لیاقت آدمیانی که در نهایتِ ثروتِ کرانه ناپیدای کشورشان جهان را الگویی بودند بس مفید و عیان

 

یکی از بزرگ ترین سُدودِ مسدود شده با جهلی عمیق ـ و به تَبَع آن، فقری گسترده ـ ـ و به تَبَع آن، ترسی عظیم ـ، همین ناتوانی در گفتن نه هست

 

این ناتوانی در گفتن نه که تقریباً کل جامعه را پوشش پویشی می دهد از جهالت مطلقه ای است که قرن ها چون رمز دوم پویای بانک ها بر آن حُقنه شده است و در نتیجه، همه همیشه جبراً پیِ یک جلودار ـ به می سجّاده رنگین کن گرَت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها ـ، دوان و سرگردان و ناهشیار، بدون توجّه به شخصیّت و شرافت و عزّت خویش، ترسان و لرزان و نگران زیسته ایم، دست و پا ن، در حالتِ غرقینِگی، در دلهره و بیم ـ همیشه فقیر، همیشه بدهکار، همیشه مستأجر، همیشه کارگر بی یا کم جیره مواجب، همیشه بر سر کار، همیشه قناعت پیشه، همیشه دست به دعا، حتّی گاه ها ملتمس دعا!!، همیشه اشک ریز، همیشه دست دراز برای وام و قرض و قرض الحسنه چون گدا، همیشه با عزیزترین ها در دعوا و ستیز ـ چرا که عزیزترین های ما زیر دستان ما بوده اند و ما را حقیقتاً دوست می داشته اند و نمی ترسیده ایم از تهدیدات و تحدیداتِ آنها و بهترین جا برای تخلیه یِ آن عقده ها که سوارانِ»مان در ما تخلیه می داشتندی!!! ـ.

 

آموزه های نحوه های کسب و کار و تولید محتوا و چگونگی جذب پول تحتِ آموختن قوانین جذب و کسب موفّقیّت و یوگا و چه طور آرام بگیریم و ثروتمند شویم و ثروت بیندوزیم ما و امثال آن ها که در بسیاااری جاهای حضوری و مجازی این روزها بسی مُدی سرتاپا گشته است، نه این که خوب نیستند، بلکه هم خیلی هم عالی هستند اما، کسانِ توانا در نگارشِ تأثیرگذار و دانا چون شما را شود آیا که در میکده»های عزّت نفس و شرافت آدمی را با نوشته های شان برای مخاطبان بگشایند و آدمیان را مستِ بی خُمارِ شرابِ» آگاهی نمایند و آینه» را در دستانِ خِرَد آنها قرار دهند تا عقل ایشان خود را که صاحبِ تن آنان است در آن»آینه» ببینَد و خیزد از جا و حکومت خویش از نَفس أمّاره باز ستاند و رنگِ رُخساره شان از خورشید تابان توان و داشته هایِ بی مشابه شان در جهان صِبغه بگیرد و باز شود به اعماق روان و وسعت جان؟ و جناب حافظ دیگر نپرسند: سرو چمان ایشان چرا میل چمن نمی کند؟ و هم دَم گل نمی شود؟ و یادِ سمن نمی کند؟ . شود آیا؟

 

بی تفاوتیِ یک ملت ـ که یکیِ ما از بالاترین حدود تاریخ از ابتدا تا انتهای آن دیگر گذشته است ـ، از نادانی او نشأت می گیرد و دانایان و مدّعیان دیانت بایستی با تمامِ توان جامع خویش، راهِ آگاه نمودن ایشان پیش گیرند تا بارهای سنگین بدهی های ایشان به شخصیّت شان فرو بنشیند و بندها از دست ها و گردن و پاها بکَنند ایشان

مردمان ما چون بازماندگان کشتی تایتانیک در اقیانوسی به وسعت آرام و قراری که می شد سامانِ این بخشِ کم نظیرِ در توان و دارایی و استعدادِ جهان باشد اَند

 

آنان که بیرون از دریا ـ چه با خبران خداناشناسِ ازخداخواسته و خواه ناآگاه و خدای نکناد آگاه ـ نیز، چنانچه  بی دردِ مُداوا ـ دردِ بی دردی علاجش آتش است ـ، جامعه تغییری نخواهد دید ـ کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها!؟ ـ

 

بادا همه ی تواناها چون شما عزیزه ی گِران سنگ مکنادی به این نتیجه رسندی و کَندی و رَفتندی و این دیارِ غرق در عَشَقه عشق را خُشکانیدی و این بیتِ شهره ی شیراز را جهانیان به وقوع در این دیارِ کُهُن دیدی که: سُخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به مُلکی دیگر اندازیم

 

خودم هم نمی دانم چه شد که این برای تان نگاشتمی. زیرا اما مطالب سایت شما مملوّ بودی شاید. اگر صلاح دیدید نیازی به نشرش در نظرات نباشد که چه بهتر. ممنون خدا و سپاسگزار شما، مَهدی


ب: کاری بیاغاز
برای چه اما؟:
درآمد بالا؟
تولید کالا (آیا مفید، مُضِر است یا؟)؟
انجام خدمات؟
گذران روزمرگی؟
خیانت؟
جنایت؟
فریب و نیرنگ و دغل
»آتش»فشانی
ستم (آزاروغمزایی)؟
جمع توشه» برای کوله»ی فردا»؟
غم زدایی
شادی زایی
»عطش»نشانی

پیش از تصمیم به کار ابتدا میزان زلالی (خلوص) و صداقت (روراستی)ات را با شخص خدا رودررو» محاسبه کن و بپا تا به ضرورت انجام کار اطمینان یابی (یا ایتها النفس المطمئنةُ إرجعی الی ربکِ راضیةً مرضیةً .(
سپس پیدا کن چرا .؟

و پیدا کن چرا آن کار را؟
کار بهتر دیکری نیست و اگر صبر اختیار کنی نیز، یافت نخواهد شد؟
آیا ضرورت ها، وظایف شما، مسئولیت ها و خصوصاً تَبَعات (پی آمدهای) پس از ورود به کار را می شناسی؟
خود»ت را می شناسی؟» و از پس آن ها بر خواهی آمد؟
کاری برگزین که سرشار از سود باشد اما تشخیص بده برای که و که ها به ترتیب اولویت آن سودها باید باشند (و پیش از همه خود»ت، برای خود»ت سود»ش چه قدر است؟)
اطمینان داری در سرریز درآمدها اگر امتحان خدا گریبان تو را گرفت غرق نخواهی شد و جهان را (به اندازه ای که تحت تسلط توست) به آنش نخواهی کشید؟
حالا به این که کار شما شهره ی شهرها شود اندیش: اعتلای نام خدا پی آمد پایه ی این کار در خود من و سپس هرکه خدا خواسته اند به هر دلیل و هرجا (پرسید شود آیا که هر کاری چنین محک بخورد گفتم داور، شما!. گفت سخت می شود گفتم سخت نه!، نع!، سخت نمی شود، زندگی» می شود. مگر برای این هزار ماه یا شب قدری بیش، به ما فشار آورده اند برای افزایش تعداد کارها، ها؟ خیره به من مانده است پلک نمی زند این همه سال ها)
بعد به این اندیش که دست تو نزد کسی دراز هرگز برای هیچ چیز و به هیچ میزانی دراز نشود و آن قدر توانا باشی که بگیری دست های بسیاری را و بکشی شان بالا بدون این که ببینند چهره ی شما و حتی بشنوند صدای تان را
تا این جا بسم الله
حالا، همیشه آغوش بگشا برای محبت به کل آدم ها در دنیا به هر شکلی که ببینی لبخند خدا تابیده به پندار و رفتار و گفتار و کردار شما . و سپس هرکه را اسرار آموخته دیدی و دهان دوخته بیش بفشار و نوازش کن در حدود (مرزهای) بالا بالا بالاتر و هرچه بالاتر بهتر
و این هم الرحمن الرحیم اما!، اما هشدار، که شیاطین از درون خون تو (نفس)، تو را نبرند روی هوی (أفَرأیتَ من إِتَخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؟(
حالا بگو: بسم الله الرحمن الرحیم» حالا داری می گویی»: بسم الله الرحمن الرحیم
و چون معنی بسم الله الرحمن الرحیم دانستی فَقُلِ الحمد لله رب العالمین

 


اگر تصمیم به نگاهی گرچه کوتاه به معنای زندگی تان بگیرید و اینجا» بیایید» زان پس خود را بر مبنا» می پایید». از بند»ها رها می شوید. بار»ها می نهید. هر پرسشی که عمری است دنبال تان می کند را از خود» می کنید. برنده» می شوید (بَرنده یعنی کسی که می بَرد اما چه چیزی را به کجا؟یش مهم است! آیا آبروی کسی را؟ و آن هم کجا!؟ یا آیا پول نامانای کسی یا کسانی را یکجا؟، در کجا!؟ یا مالی و طلایی و ارزی را از خانه ای؟ چرا!؟ با چه مجوزی از که؟ + بِرَنده یعنی کسی که نیکی شده ذات او و از او جدا نمی شود + بُرنده یعنی چیزی یا کسی که می بُرَد. و مهم است که چه چیز را می بُرَد آیا بندهای وابستگی های پوچ زیان زا را یا طناب مهر و محبت و وفایی را که نتیجه ی تحمل سال ها سختی بوده است!

اگر اینجا» :بیایید» خود»تان را بر مبنا» خواهید پایید

 


شما:

سلام ودرود من درباری مطلب بالا این سوال برایم ایجاد شد که اگر سختیهای زندگی باعث رشد آدمی نیست پس این گفته پروردگارمان که میفرمایند ما انسان را در سختی آفریدیم واینکه بعدهر سختی آسانیست چه میشود من فکر میکنم سختیها موهبت الهی هستند که در آنها ما با نوع عملکردهایمان امتحان میشویم آیا درست نیست؟

آگاهیگاه:

سلام. درباره ی پرسش نخست شما معنای آیه ها عبارت اَند از: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ [٩٠:٤] ما انسان را سر بلند و راست قامت آفریدیم

أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ [٩٠:٥] اما آیا او خیال بَرَش داشته که هیچ کس برای او حدود معین نمی کند؟ (یعنی که هر غلطی که می خواهد می تواند بکند!؟)

و در مورد پرسش دوم تان معنای آیه این است: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٥] پس درست اَش این است که با سختی آسانی هم هست

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا [٩٤:٦] درست این است که با سختی آسانی هست . (و این به این معناست که صاحب قرآن در شگفت است که پس این انسان چرا سختی را بر می گزیند!؟ (فأینَ تذهبونَ؟ کُجا!؟ ها؟، افلا تعقلونَ؟ پس عقلتان چه!!؟) موهبت به معنای هدیه ی بی چشمداشت است و الله جلَّ و عَلا وَ تبارکَ شأن شان أجلّ از این است که به آدمیِ صاحبِ روح ایشان» و عقل و اسماءَ کُلَّها و قامتِ رعنا و برگزیده ی مخلوقات و جانشین همه شان بر زمین سختی موهبت بدهند!!! امتحان اما موضوع دیگری است. هرکس ادّعایی بکند وی را می آزمایند اگر راست گفته بود نمره و مَدرَکِ مُدرَکاتِ عمل به آنها کرده را تقدیمش می کنند. این می شود امتحان. وگرنه کسی که ادّعایی ندارد و وکالتش (سُکان زندگیش) را به دستان پر توان الله داده است امتحان چی؟ وکیل»اَش  سپس باید از او در برابر مُمتَحِن پاسخگو» باشند. ممنون که دقیق هستید


حالا حواس تان را گِردِ هم جمع کنید و مقابلِ دریافتِ خواسته های شیاطین (نفسَت اژدرهاست او کِی مُرده است از غمِ بی آلَتی افسرده است) مثل پلاستیک و ایزوگام عمل کنید در اجازه ورود آن ها در شما و نسبت به خواسته های خدا خاکی عمل کنید .

نتیجه کولاکی از شادی و لذاتِ بی مانند و مانا می شود. کمی این پاراگراف را جدّی بخوانید» لطفاً .


پنج تا حسّ که دیگر نباید کنترل شان این و آن قدرها هم سخت باشد

 

چشمانَت را نمی توانی ببندی اما آن ها می توانی بپایی که به هرچه و هرجا و هر میزان و هر طور که بخش ناخودآگاه ذهن تو بر مبانی پینه هایی که اجازه داده ای بر اعماق تو بسته شوند، دِلت را بخواهانَد که نگاه کنند، نمی توانی؟ کمی به این موضوع بیندیش. حدّاقل تا فردا

 

دو گوش که بیش تر نداری. داری؟ چرا آن ها را آزاد می گذاری تا در خدمت همان بخشی که در قسمت چشمانَت نوشتم باشند. عقلَت را چرا میدان نمی دهی؟

 

سوراخ های بینی که خُب شاید بندِ پرسینگ اَند ـ و البته خیلی از جاهای دیگر شاید ـ و کاری شان فعلاً  می شود نداشت زیرا حالاها مثل قدیم ها نیست که با بینی گل محمّدی بو می کردند و صلواتی می فرستادند زیرا کسانی آمده اند کاری کرده اند که دیگر به این سادگی ها نمی شود آن ایمان زلال را خصوصاً به نسل خردسال و نوجوان و جوان باز گرداند. راحت شان بگذار. ناخن هایت را هم که به من ربطی ندارند. حتماً برای شخصیّت تو سودمندند و نانی با آنان به کف می آوری که این و آن همه هزینه شان می داری

 

اما دهان. دهان تو شامل لب های تو هستند که به من ظاهرشان مربوط نیست که چه ها به صورت دائم و موقّت سرِشان بُرده و می آورید. اینجا» من با زبانی که در دهان دارید و کارکردِ لبانِ تان هم کاری ندارم چون در درسی دیگر در آگاهیکده چگونه زندگی» کنیم؟ برای تان در موردش نوشته ام. من با خوردن و نوشیدن شما درس دارم. چرا نگاه نمی کنید این نانی که می خواهید بخورید آیا پُشتَش آهی نهفته و نگفته نیست؟ چرا نگاه نمی کنید این خورش شما از چیست و ایا مضر نیست؟ بیماری زا نیست؟ چاق نمی کند؟ قند و چربی و فشار نمی افزاید؟ ترتیب اندام تو را در هم نمی ریزد؟ رنگین کمان خوردنی های سر سفره های صبح و ظهر و شب را می پسندید؟ خیلی خوش حال هستید؟ چرا ساعت را نگاه نمی کنید که کِی دارید صبحانه ـ ؟! ـ کِی دارید ـ ناهار؟! ـ و کِی دارید ـ شام!؟! ـ می می خورید؟ چرا حواس تان نیست که با چه سرعتی لقمه ها را نجویده و نیم جویده فرو می برید؟ چرا نگاه نمی کنید لقمه های تان کوچک باشند ـ حتی اگر دهان تان قدری یا خیلی بزرگ است، خُب باشد ـ. آیا پیش از آغاز کاملاً انتظار می کشید تا همه سر میز یا سفره جمع باشند و دست به سفره ببرید؟ آیا برکت برای سلامت و ثروت و امنیت و شادی و رامش و سعادت همه ی سفره نشستگان از خدای تان پیش از هر حرکتی درخواست می کنید و خوش حالی تان از بارش مهربانی و لطف شان بر شما را به ایشان» اعلام می دارید همگی تان با صدای دلنشین قدری بلندتر از فقط شنیدنِ خودتان؟ چرا آب سر سفره تان می گذارید که نتوانید جلوی خودتان را بگیرید و وی را میان غذا بنوشید؟ و میل که کردید آیا همه می نشینید و به خدا می گویید که بارنده باد دستان بخششگر شما همواره بر ما در تمام زمینه ها .، ها؟، این را می گویید؟ اگر پاسخ ها آری است که درود بی بدرود بر شما بسیاری اگرنه بکوش هوای تک تک شان را تا به انجام رسیدن خوب نگه داری

 

می ماند لامسه. لامسه یعنی هرجای بدن که پوست دارد! در یک واژه ی برابر، لامسه یعنی پوست شما. و خیلی خلاصه این که چنان که آن را از کرونا دور می دارید آیا از هر ناکردنی نیز به دورش می دارید و آیا جایی که باید، از آن خوب بهره بر می دارید که هم سود شما باشد و هم سود صاحب کار باشد و هم سود مخاطب تان از زن و فرزند و والدین و هرچه ی دیگر در نوازش و بوسه و آغوش و ساختن و پرداختن و پاکسازی و بازی و . حواست به لامسه باشد. برای مثال آیا چند دهم از یک ثانیه برای سجده سر به خاک می سایی هر بار، اگر اهل نمازی؟ چگونه با دست هایت آنچه موظّف به ساختن آنی می سازی؟ حواس تو هست که تعهّد تو نزد خدا برای تحویل کالای ساخته شده در دستانَت چه هاست، که؟ و حالا نوازش فرزندان و والدین را که خُب نیز بدان و بخش خصوصی تر آن را آیا چند دوره گذرانده ای تا بدانی که مبادا شاید حتّی قسمتی از آن را ندانی و کم بگذاری که نتیجه اش بشود دعواهای شما و آزاری که جورشان را فرزندان تان تا ته عمر می کشند؟ هان ای دلِ عبرت بین؟، هان؟

 

شُدَند شنوایی و بویایی و چشایی (لبان و دهان و زبان و دندان) و بینایی و لامسه. من در یک کارگاه به نام پادیاو» شما را در جریان حقیقتی بس شگرف قرار می دهم که هرگز جایی نه آن» شنیده اید و دیده و نیز نه تا تهِ عمرتان خواهید دید و شنید


باز هم در سایت ناهیدعبدی دات کام مطلبی دیگر خواندم و این نظر را نوشتم و حیف ام باز آمد که برای شما اینجا» نیاورَمَش زیرا مشحون از لطف و مرحمت الهی و راه کار است

هرآغاز در داغ تهیتهنیاز شاید و باید
چه خوب می شد اگر اوج رهایی و شادمانی و لذّتِ جمله یِ زیبای نیچه ی گرامی: صاف ترین یخ برای کسی که رقصیدن و سُرخوردن می داند بهشت است» را با واژه ی زخم و درد ذوب نمی کردید و رودِ گذشته و حال خراب یک ملّتِ سُرخورده را زیور آن نمی نمودید
دردها روح آدمی را رشد نمی دهند. آدمی را کامل تر نمی سازند. درد و رنج از ابلیس است. درد و رنج شیاطین اند و بندی که نتوانی کَندِشان اگر پذیرفتی شان. کسانی که در جهان رنج را و درد را ضروری رُشدِ انسان می شمارند از حقیقتِ آورینِش گُم اَند
جهان به این عظمت و زیبایی و آدمی به این هوس انگیزی و طرّاحی» شده برای لذّت، مُحال است جایی برای رنج و رنج دیدن و رنجاندن و رنجیدن و رنج را موهبت شماردن نهادینه شده باشد
ما فقط برای لذّت آمده ایم. یک بار خویش در آینه»ای قد نما، عریانِ خویش نظاره» کنید نزد و در حضور حضرت رحمان تا دریابید که رنج را و زخم را و درد را در این تن زیبای اغواگر هرگز نمی توان یافت
فریب دبدبه ها و کبکبه ها و شهرت ها و قدرت ها و زورها در گفتارهای ناروا به خدا را نخورید
آوریننده ـ جناب اعلی حضرت الله، خالق یکتای بی مانند، جناب ناپیدا، دادار بزرگ، اهورامزدا ـ ورای این واژه های نا به جاستندی به هوشآ! خدا نفسِ رفاه و شادی و لذّت محض اَند»
گزینه، آن گاه که در رَحِم مادران، اسپرم (ایشان،شما،ما،او،تو،من)، خود را در حیات وارد می نماید فقط یکی است: که چون به دنیا بیاید بایستی و جبر مطلق است که مرفّه و شاد و خرامان و یاور و سالار و رشید و لذیذ زِیَد و هرکه به ترتیب، اولویّتِ قریب به اوست نیز این آموزاند و بس: هل الدّین إلا الحُبّ!؟ آیا دین جز کِشت و داشت و برداشت این دانه» است: مرفّه و شاد و خرامان و یاور و سالار و رشید و لذیذ
گزینه ی آورینش، فقط مثلِ یگانِگیِ حضرتِ آوریننده یکی است و آن هم لذّت و شادی است و تقسیم آن به یک یک یک های در مسیر آدمی. الفبا که نیست که نشان نماهای نعمت ها ـ داده ها ـ یِ خدایند که گزینه هایِ بی انتهایند که .: نمی بینید آیا چه قققدر واژه ها و عبارات و جملات و پاراگراف ها و صفحات و فصل ها و کتاب ها و مقالات در واقعیت و مجاز می شود با آن ها نگاشت و از آن ها ثمرات گونه گونه ی حتی یکی مثل هم نیست داشت؟
نوشتن آری!، شفا بخش است آن گاه که تو خویش، سوار قایق دقایق، بر دریای کرانه ناپیدای کاغذ و صفحه ی مجاز، با پاروهای انگشتان و قلم و زبان به وی می سپاری و هوای قایق ها همه را نیز می داری
نوشتن، نوشِ شراب بی خستگی و خُمار و خواب لذّت ناب است. نوشتن برای حیات آب است و هرکه نمی نویسد حالش قطعاً، خراب است
مردم ما زندگی نکردند! تمام طول تاریخ این کشور درد است و درد زندگی نیست! درد را دردمندی نادان و ناتوان و بی خدا با خود به ما می دهند تا خود بلکه در دردمندی ما بیاساید. وی قطعاً با زور و فریب می آید خواه خود در لباس زورمند بچپاند و خواه خود را نماینده ی مستقیم خدای داند
. ِ محض است کسی افتخار به یک عمر بردگیِ تاریخیِ خود بر مبنای جهالت عامّه و دانش خواصّ بکند
زله و سیل و وقایع طبیعی، ژاپن را ـ که همزمان با ما و به میزانی فرا مفلوک شد ـ بدانجا رسانید که ریشتر و سبیلتر و نیمریشتر و هیچ تری نتوانست او را زیان برساند حتّی سونامی حتّی هیروشیما و ناکازاکیِ مظلوم وی را از پا برای رفاه و شادی و لذّت و عزّت و احترام و عظمت و حیثیّت و شرف ننشانید
کسی افتخار نمی تواند و نباید بکند اگر او را خِرَد، حاکم مطلقِ بر مبنای قوانین آورینش خدا باشد به این که ما در جنگیدن با بدبختی ها و در جنگ ها همیشه جلودار و صبور و در اصطلاح جاهلانه، حاجیِ فیروز ـ پیروز ـ بودن و دار و ندارمان را برای جنگ با طبیعت و ملل جهان و هرچه و هرکه در آن هزینه کردن سرآمد مردمان تاریخ هستیم. افتخار، فرهنگیدن است. فرهیختگیِ اذعانِ هر کس و نا کس در کل جهان است. افتخار شیری است نه عقرب جرّاری و و رطیل و سوسک و ات موذی و مار . افتخار آزادی مطلق آدمیان است بی آن که هیچ هراسی از لطمه ای توسّط کسی به دیگری در میان است. و این نزدِ جنابِ خدا به معنی انسان است
پادشاهان گذشته و تا هم اکنون کدام شان کدام تأثیر رفاهی و عزیزی و شخصیّتی و تربیتی و ادبی ـ منظور ادبیات فارسی نیست که مشحون از عربیّات عرب است! ـ ـ منظور آداب معاشرت انسانی است ـ بر این ملّت گذاشته اند که نتیجه یِ کار همه شان سراسر روی هم شده است این که کنون ما؟ . ها؟
می شد اما. می شد حالا ما سرآمد جهانیان در رعایت شئون آدمیّتی و انسانیّتی و شرافتی و تقوایی و ایمانی و عزّتی و رفاهی و بی نیازینِگی و شادمانی و سلامت محض و دستگیری از بی نوایان تا رسیدن به نوا و برچینش ی و اختلاس های کذاییِ بی انتها و کیف قاپی های منجر به مرگ صاحبان کیف ها و ی ها و کلاه گذاری های بی نظیر در کل تاریخ بشر تا انتهای جهان و کف زنی و بی انصافی و تن فروشی و تن به هرزگی دهی و تن به هرزه گان دهیِ گسترشی باشیم. می شد
و هنوز هم می شود و خوب هم می شود و خوب تر از هر زمانی هم می شود. به شرطی که آدم های اینجا رقص و سُر خوردن» بیاموزند و بیاموزانند و سرها از گریبان بیرون بیایند و دست های در جیب، سرما را یَخِ سُرسُره بازی و رقص ببینند و بپذیرند و باور کنند و از جیب بیرون بیایند و دست هایِ دراز شده برای اتّحاد و تشکیل تیم را مُحکم بفشارند و سلام میهمان لولی وش مشحون از شادی و شور و نشاط و شوق و صلابت و شعف و شعور . را پاسخ بگویند کوری و کری و لالی بنهند و کشور را پیست رقصِ» زندگی» تعریف بکنند و بندها را هرچه بُودند بِدَرَند و بار از دوش همدیگر برگیرند و حقیقت حیات را از سر گیرند و ننشینند و بخوانند و بشنوند که:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
بلکه بیایند و خیزند و کوشند و مهیّای دریافت بشوند و در» بگشایند» تا بر آنها حضرت حقّ تابند» سرشار از بارش مهربانی و بخشش و لبخند»:
آفتابی لب درگاه شماست که اگر پنجره را بگشایید به رفتار شما می تابد
شما فوق العاده مطالب عالی ای را انتخاب می کنید و خوب می نگاریدشان چنان که می شاید. امیدوارم نبشته های من که تصادفی به اینجا آمدم به کارتان بیاید
شاید این نخستین باری است که من جایی ساعت ها وقت می گذارم و می نگارم زیرا گویا اینجا که شما صاحب آن» هستید منحصر به خاصّینِگی ای است خاصّ در نگاه» . مَهدی

 


ذلّت گزیدیم ذلیل مان خدا خواستند. عزّت اگر می گزیدیم یا بگزینیم همین حالا اما ـ که شیاطین دوباره سوار ما نشوند و فراموش مان نشود زیرا این پست شاید دیگر تکرار نشد ـ، وی ـ خدا ـ» مگر از عدالت دور بودی که عزیز ما را نخواستی. کافی است مقامِ خود را این گون رقم بزنیم و سرعت و سبقت را طبقِ ذیلاً اختیار بکنیم:

1. سرعت را در همه جا خصوصاً خصوصاً خصوصاً در رانندگی کمتر از قانون جاده ها و خیایان ها و کوچه ها پیش بگیریم و سلامت خود و دیگران را ارج بنهیم نزد نگاه پیوسته ی حضرت خدا و سپس اما در راستای طلبِ آمرزش بشتابیم:

وَ سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ

و بشتابید به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن آسمان‌ها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است (۳: ۱۳۳)

سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ

أُولَٰئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ

وَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ

 

2. و سبقت را در رانندگی و موارد ممنوعه و خطرآفرین به شدّت کنار بنهیم و احترام به حضور خدا در همه جا بدهیم و در این موارد ذیل سبقت آشنا و کار ما بشود:

 

وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ

کسی اگر ترجمه ی آیات را بنویسد اینجا»، خدا به او خیر بدهند. گرچه هرکه اینجا» بیاید و بدون آموختن و پذیرفتن و عمل کردن بیرون از این صفحات» نرود را نیز خدا خیر بدهد. سپس باز خدا خیر بدهد به کسی که ترجمه ی آیات را نمی داند و به بخش نظرات می رود و ترجمه های آیات را می خواند و لذّت می برد و باز هِی اینجا» برای بیشتر» و بیشتر» باز می گردد مدام با نیّت!، دقّت کنید: با نیّتِ قرابت الهی (هرچه همسایه تر با الله)


درود بر 365

شما:

سلام ودرود تا حالا اینطور معنی نشده بود این آیات برای من چقدر تفاوت پس این ماییم که سختی را برمیداریم در صورتی که آسانی هم همانجاست به این راحتی بسیار سپاسگزارم

آگاهیگاه (بنده30):

تأکید خداوند بر تفکّر و ارزش تفکّر در قاموس حضرت الهی، جنابِ الله تعالی بر همین مبناست که آدمیان مدّعی سمتِ ایشان» بر اساس اندیشه ایشان» را احترام و اکرام کنند نه بر اساس جهالت و دنباله رَوی از مدّعیانی که دیانت حضرتشان را به بازی گرفتند و نفرت انسان را از خدا و دین و آیین و کیش و مرام و هرچه انسانیّت است حتّی بنیاد نهادند و بر آن، آن به آن افزودند و باز هم مدّعی اَند که خدا آنان اَند و باقی همه هیچ و گُم در پیچ های پیچاپیچ گُمی. آری! هم آسانی در اختیار ادمی است و هم عُصر ـ فشردگی و گرفتگی و سختی و ناامیدی و آزار و اندوه و . ـ و وااای بر نمازگزاران که ریا می کنند و حقّ دیگران را به آنان نمی رسانند و نمی دهند

أَوَلَم یتفکّروا؟

لقومٍ یتفکّرونَ

لعلّهم یتفکّرونَ

ثُمّ تتفکّروا

و یتفکّرونَ

أَفَلا تتفکّرونَ!؟

و چه حیف که قرون رفتند و بندِ جهالت برای نمایش قدرت به دست و پا و گردن ما بسته ماند و شیاطین توسنِ توانایی و سرپرستی بر انسان سوار بوده و راند


یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند چه بکند؟ یک بسم الله الرّحمن الرّحیم می تواند جهانی را چنانچه تو فهم توانِ آن بکنی راه» بنماید و به یاریِ این آشفتگیِ آدم های گُمگشته یِ آن در آید اما، کو ذِهن رها و گوش شنوا و دو چشمان بینا و یک تنِ بِخرَد که حرف خدا درک بکند و با عمل، آن» بِخَرَد؟

 

قرآن، کتاب ساختِ انسان برای هر دو جهان، بر مبنای: * یکی آسان، همراه با درس های ساده شده و روان و فراوان است و * دیگری فشُرده، با درس های اندک ولی پُر از مفاهیم و پُر کار و قدری وزین و نیازدار به عرق ریزان

 

هرکه فشرده گزینَد فشُردگی می بیند و کارِ بسیار را بر دوش می نهد و عرق می ریزد و هنر به خرج می دهد و پی ارائه ای برتر و شایسته تر می گردد و روز و حتّی شب هایش را کنار جویِ عبور بوی مولائیان در انتظارِ بلکه رسیدن به آن» می گذراند و کم و بسیار حساب شده بر مبنایِ سودمندی می گوید و کم می خوابد و برای کم خوابیدن به جبرِ خیر، کم می خورد و برای کم خوردن، کم به آنچه می نبایستی می نِگَرَد و هوای گوش ها می دارد و کم می شنود و هوای لامسه را نیز دارد و گُل ها را به نام خدا تا بتواند می بوید و برای این که این همه را بتواند ـ اگر بتواند! ـ در این روزها راهِ تکانه و پُر رها در انتشار نام و راه خدا، رام و رقصان و شاد و خرامان می پوید که شایَد و، شاید باید حتّی! کسی وَ چه داند؟

 

و هرکه ساده گُزینَد بر توسنِ (اسبِ) سادگی بنشیند و تنها پاکی خود پاید و تابناکیِ راهی که می رود. اختیار با ماست

 

ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ [١٦:١٢٥]
مردم را با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان و با آنان به نکوترین شیوه مجادله کن. بى‌تردید پروردگار تو به حال کسى که از راه او منحرف شده داناتر است و هدایت یافتگان را نیز بهتر مى‌شناسد

 

فقط این که هرکه فشرده را بگزیند به مقامات برتری در عاقبت» دست خواهد یافت که عدالت اجرا شده باشد. فإنّ مع العُسرِ یُسری، إنّ مع العُسرِ، یُسری، فإذا ـ اما ـ فَرَغتَ، فأنصَب وَ إلی رَبِّکَ فأرغَب (پس ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست، ـ دانستی ـ با فشرده آسان هم هست پس به محض این که گزیده ی خود به پایان رساندی دوباره یکی تازه به کار گیر و ـ حواس تو باشد ـ که سمتِ نهایتِ کار (عاقبتش)، پروردگار تو باشد)

 

اکنون به بایِ بسم الله نظری بکنیم؟ به این بِ (در زبان گُزیده ی الله، عربی، باء است) باءِ ابتداء می گویند

 

ـ کسی مبادا اعتراضی به انتخاب زبان عربی توسّط حضرت رحمان بکند که بسی جُرم بزرگی است زیرا، وی نه زبان ها می شناسد و نه خدا. ایشان» هم زبان ها را آفریده اند و رنگ های آدمیان را و هم برای اعتنا به این گرینش شان این گزیدن را گزیده اند. به هوش باشید که شما هیچ نیستید حتّی در مقابل یک ویروس کوچک یا ریزتر از آن یا در برابر انبوه بی کرانِ کهکشان. حواس تان را جمع کنید که چه اید!! مباد بی احترامی به ساحت قدس اعلیحضرت، جنابِ الله، تبارک و تعالی کسی بکند که بد می بینَد اگرچه به دستان توانمندِ مطلق حضرت ایشان» فقط خیر جاری است امّا، کسی که خویش از خیررَسِ دستان خدا به شررَسِ ناتوانی و حسادت شیطان بُرد از حیطه ی حق بیرون شده است و وووااای بر نمازگزاران حتّی تا چه رسد به کافران و مشرکین و دشمنان عیان و پنهانِ دین ـ. هر زبانی خدا برمیگزیدند مردمان نق شان را می زدند

 

پس باءِ ابتدا به معنیِ آغازِ خودمان است. می شود آغاز می کنم را معنای پایه ایِ بِ بگیریم. مثل پسته و گردو ـ بِلاتشبیه ـ که پس از دو سه پوسته حقیقت آن نمایان می شود و بس خوش خوراک و خوش مزه است و مفید و کارآ و ثمرناک

 

اگر آغاز می کنم را برای بِ مِلاک بگیریم این پرسش ها پیش از حرکت، پاسخ می طلَبند:

1. این کار چیست ـ تعریف دقیق کار ـ؟

2. این کار به چه دلیلی دارد اختیار می شود ـ که چه برای که؟ بشود؟ ـ

3. این کار آیا جایگزینی برتر و سَر دارد؟

4. این کار زیانی برای کسی ندارد؟

5. سود این کار به چه کسانی با چه اولویّت هایی نسبت به کننده خواهد رسید؟

6. این کار آیا طبق قوانین هر دو جهان پایه ریزی شده است ـ عاقبتش به خیر هست؟ ـ؟

7. این کار از کِی آغاز خواهد شد؟ تا کِی به طول خواهد انجامید؟ در چه ساعات و روزهایی انجام می شود؟

8. مخاطبین این کار چه کسانی هستند؟

9. خدا کجای این کار هستند؟

10. از آینده های فردایی و فردا ـ قیامتِ کُبری ـ» به این کار نگریسته شده است؟

11. امکانات مورد نیاز این کار برای انجام گرفتن به بهترین شکل ممکن و با کیفیت ترین مواد و احساسات چیستند و آیا در اختیار تصمیم گیرنده هستند؟

12. مجوّزهای الهی و انسانی آن مهیّایند؟

13. حیطه ی بازدهی کار کجای جهان است؟

14. محل اجرای کار کجاست؟

15. به چه دلیلی این کار برای انجام انتخاب شده است ـ آیا کار اختیار یا انتخاب شده است؟ ـ؟

16. کار مادی است یا معنایی ـ در رابطه با فیزیک جهان و آدم هاست ـ نامانا ـ، یا در ارتباط با معنایِ آنهاست ـ مانا ـ، یا در رابطه با فیزیک و معنای آنهاست؟ میزانِ چند به چندِ آن در رابطه با فیزیک و معنا در صورت سوم چیست؟

17. آیا تصمیم گیرنده (مسئول مستقیم آن) از قوانین، مسئولیّتها و وظایفی که پس از آغاز بر او چیره می شوند با خبر است ـ میزان مطالعه ی او در زمینه ی کاری که تصمیم به انجام آن دارد چقدر است ـ؟

18. تصمیم گیرنده توان تحمّل و  صبوری (لبخندورزیِ پیوسته بر اساس و بنیان اطمینان به باز بودن یا باز شدن تمام مسیر تا رسیدن به مقصودِ در مقصد به انتظار او نِشسته) را دارد؟

19. صاحبِ کار آیا با خود در حضور خدا پیمان می بندد که تا انتهای کار را از رساندن خود به هدف دست برندارد و در تمام طول مسیر پیوسته به نشانه ی سپاس بخندد؟

20. آیا تصمیم گیرنده معنای تصمیم (یا مرگ یا هدف) را خوب درک کرده است؟

21. آیا میزان سهام خدا در سود ـ نمی گوییم به میزان سرمایه ای که خدا گذاشته اند!! ـ از هم اکنون که پیش از تصمیم است مشخص شده است؟ و کِی و به چه صورت سود سهام خدا در کار پرداخت خواهد شود. آیا در دفتر حسابداری وی خدا جزو سهامداران پایه ثبت شده اند و صفحه ای به نام خودشان در آن دارند؟

22. میزان فایده ی کار برای بشریت یا مخاطبان چقدر است؟ و آیا هم راه با فایده برای دسته ای، زیان برای دسته ای دیگر از انسان و حیوان و جماد و مایع و جهان ایجاد نخواهد شد؟

 

از شما خواننده ی گرامی دو درخواست دارم تا بتوانم ادامه ی بسم الله الرّحمن الرّحیم را برایتان به اذن حضرت رحمان بنگارم:

 

نخست این که اگر پرسشی دیگر به ذهن تان برای پیش آغاز هر کاری می رسد که در پرسش های فوق نیست برای من بنگارید

 

و دوم این که ناگهان سر بر ندارید که ای بابا!، پس بهتر است هیچ کاری نکنیم. بلکه بیندیشید و یک مثال هر کدام تان برای من بنویسید ـ از سخت گرفته تا آسان (مثلاً خرید یک خودکار یا خودنویس توسّط تان تا خرید یک اتومبیل مدل بالاتر یا منزل خیلی وسیع تر یا بنای یک برج بلندتر از تمام برجهایی که دارید و به قیمت های کلان می فروشید و اجاره های بالا می گیرید و قیمت را شما در سطح بالا تعیین می کنید و نگه می دارید تا کسانی که به هر عنوان نتواسته اند بالا بیایند در زجر زندگی بکنند و در زجر بمیرند زیر بار اجاره های سنگین ممکن الگرفتن یا واجب الگرفته شدن توسّط صاحبان آن مغازه ها و خانه ها و مال ها و بازارها و پاساژها و . ـ و این پرسش ها را در آن بررسی نمایید تا ببینید و درک کنید که چه آسان می شود در مسیر حق حرکت کرد و چه نتایج نابی بِر ـ نیک ـ و بَر ـ میوه ـ است بر آن. و ممنون حضرت رحمان الحمد لله رب العالمین


یک راه ساده است که جهان و جهانیان از شرور شیاطین و شیطان رها می زیستند و راه ورودِ بدی و زشتی به انسان بسته می شد:

1. پدر راستگو می بود

درست بر می گزید

گُزیده را درست به ثمر می برد. مادر نیز. همین


اکنون فرزند

بر اساس این قانونِ منحصِر به فردِ کارآ از صُلبی پاک و شجاع در رَحِمی پاک و شجاع کاشته می گردید

و بذر راستی و درستی و درستکاری در رحم به صورت جنین شکل می گرفت

و به صورت طفلی پاک و شجاع به دنیا می آمد

و کودکی راستگو و درستگُزین و درستکار رشد می یافت

و نه» گفتن به هرچه و هرکه و هر میزان ناراستی و نادرستی و نادرستکاری را بلد می بود

و در نوجوانی پاک و شجاع رشد می کرد

و از جوانی پاک و شجاع عبور می نمود

و در میانسالی پاک و شجاع می بود

و به سالمندی پاک و شجاع وارد می شد

و پیری را پاک و شجاع و سلامت سپری می کرد

و اکنون در عین عزت و صلابت افتخار نظارت بر بازماندگان می یافت

و انسانیت را به عنوان تاری از آن یا پود به هم می بافت


شما (2001):

سلام علیکم . ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت و تشکر و فراوان و مجدد هم بابت این ترجمه ها که تحولی نو در زندگی خانوادگی ام و دیگر دوستان که باهم به صورت دسته جمعی کار میکنیم ایجاد شده و هم ترجمه های فارسی . که اگر چه که سالها در کنارتان بودیم و ترجمه اش را می خواندیم این تجربه گوش سپردن به ترجمه اش را که فقط ترجمه باشد را نداشتم و تاثیر های زیبایی را در یافت کردم و همچنین سئوالاتی که ایجاد شده  اما خواهشی داشتم که اگر امکان اینکه با صدای خودتان همین ترجمه های کنونی تان را که علاوه بر سوره حمد بخشی از بقره را هم ترجمه کردید در گروه قران در پرسش تفکر قرار دهید تحولی افزون بر این تحولی که در حال اجرا داریم می افزاید و اثرش ماندگار تر است چون شنیدن با گوش اثر دیگری برایم داشته . و با خود اندیشیدم که شاید دلیل نازل شدن وحی هم همین اثر شنیدن بوده با سپاس از تمامی لطف و مهربانی هایتان و خدا همیشه نگهدارتان 

آگاهیگاه (بنده30)

سلام علیکم و رحمت خدا بر شمایان. منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو میرود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب. هرچه هست از اوست اگر نیک است و نیکی بزاید. اگر شاد است و شادی بزاید لیک مانا نه نامانا. خوشحالم از آنچه خدا ارزانی من داشته است و گرچه شرمنده ی بارگاه ملکوت اعلای حضرت او» هستم بسی بسیارانه ی بی انتها. لطف شما نیز را سپاسگزارم. بر آن هستم تا خودم به یاری حضرتِ دارا» و اجازت وی» کتاب ایشان» را در نوعی منحصر برای جهانیان بخوانم»شان» اما کِی لیاقتم دادی خدا را نادانایم. اسئلک اللهم مِن فضلکَ. بادا این رمضانِ گناه سوز مرا چنان در اعماق بسوزاند تا زمین» من اعلی و مستعدّ لیاقت و قدرِ حاصل»دانا و حاصل خیز بگردد و در پاکی درختِ خوانش آخرین چشمه»» را بر گوشها بنشاند تا خدا بدانوسیله آن» را در گوشها برساند و بکاردش» . آمین. آری که گوش برترین برای آدمی است: قل أذنٌ خیرٌ لکم ما مدّعیان در طلبش» بی خبرانیم وآن را که خبر شد خبری باز نیامد و ناگهان برآمد که خواجه نیز برفت

 

شما (2001):

سلام علیکم ضمن قبولی طاعات و تبریک میلاد کریم اهل بیت اگر چه این مطالبتان درجه یک و ناب و چه خوب که همگان این مطلب را بخوانند و بدان عمل کنند و عزت زندگی و لذت بردن از زیبایی های طبیعت را در جاده های گوناگون را بجای ذلت روی چرخ ویلچر رفتن و هزاران ذلت دیگر را بر گزینیم . اما چه خوب که همه جا و همه وقت بدانیم و حضور خدا را کنار خود حس کنیم و مخصوصا با همین سوره حمد همراه شویم و  اونوقت که هر روز خدا را گام به گام کنار خودمون حس میکنیم و بهتر از قوه تشخیصمان بهره میبریم و ذلت و عزت را درمی یابیم و آیه ای که خداوند میفرمایند: چه بسیار مسائلی که شما بر انجامش کراهت دارید اما به خیر شماست و چه بسیار مسائلی که شما دوستش دارید اما برای شما بد است و به ضرر شماست با عمق وجودم درکش میکردیم و اینقدر در مسائل دیگه هم عجله نمیکردیم و پیرو خیر خدا میشدیم و نمی گفتیم ما دوست داریم زودتر برسیم ، کلاس ماشینم میاد پایین اگر . و هزاران  اگر اگر دیگر و اونوقت اون چراغهای اعلام سرعت و دوربین ها و چه و چه را به پلیس و مملکت و. نسبت نمیدادیم و همه را خیر خدا میدیدیم و خدا همیشه نگهدارتان الحمدلله رب العالمین 

آگاهیگاه (بنده30):

سلام. بسیار مطلب خوبی است فقط یک زمینه ی استغفار را برای تان یاد آوری بنمایم که روی ویلچر رفتن را جزو ذلت نگیرید زیرا هستند عزیزانی که روی ویلچر هستند و جزو عزیزان خدایند و از بزرگترین دانشمندان جهان و پرتوان ترین ورزشکاران جهان و از کجا که برخی شان نیز از بزرگترین عابدان خدا در خفا نباشند. ممنون

 


1. سرعت را در همه جا خصوصاً خصوصاً خصوصاً در رانندگی، کمتر از میزانِ قانون سرعتِ جاده ها و خیایان ها و کوچه ها پیش بگیریم و سلامت خود و دیگران را ارج بنهیم نزدِ نگاه پیوسته ی حضرت خدا و سپس اما در راستای طلبِ آمرزش بشتابیم:

وَ سَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ سرعت تان را به سمت کسب آمرزش و بهشتی که وسعت آن آسمان ها و زمین است و برای پالایشپاها آماده شده است به کار بگیرید

و بشتابید به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن آسمان‌ها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است (۳: ۱۳۳)

 

أُولَٰئِکَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ آنها» در خوبیها از روزمرگیها پیشی میگیرند و برای خوبی از پیشروان هستند

وَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ در خوبیها از روزمرگیها پیشی می گیرند

 

2. و سبقت را در رانندگی و موارد ممنوعه و خطرآفرین، به شدّت کنار بنهیم و احترام به حضور خدا در همه جا بدهیم و در این موارد ذیل سبقت آشنا و کار ما بشود:

 

سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ در کسب آمرزش از پروردگارتان از روزمرگیها پیشی بگیرید

فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ در خوبیها از روزمرگیها پیشی بگیرید

مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ برخی از بندگان ما (چشمگوهایِ به ما) کارِشان پیشی گیری از روزمرگیها در انجام خوبیهاست که آن هم بر اساس میزانِ لیاقتِ شان، از خودِ ما»ست

 


ثابت بن دینار ثُمالی، مشهور به ابوحمزه ثمالی، راوی، محدّث و مفسر امامی قرن دوم و از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود. ابوحمزه دعایی از امام زین العابدین(ع) نقل کرده است که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود و به دعای ابوحمزه ثمالی مشهور است

 

این متن، سخنان کسی است که بیش ترین سجده بر خاک را برای خدا در تاریخ آفرینش تقدیم می داشته است!! این متن، باید چنان تحوّلی سترگ در میان مدّعیان پیروی از ایشان می گُستُرد که جهان اکنون انگشت به دهانِ دینِ آخِرینِ خدای می بود و دریغا که کنون دنیا و دنیویان با تفاوتی بس فاحش از این متن اسلام و پیامبر و امامان را در بیان و چشم اندازشان دارند

 

بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا مرا به کیفرت ادب منما و با نقشه ات با من نیرنگ مکن،
پروردگارا کجا برایم خیری هست، درحالی که جز نزد تو یافت نمی شود، و از کجا برایم نجاتی است، درحالی که آن راه جز به تو فراهم نمی شود. نه آن که نیکی کرد از کمک و رحمتت بی نیاز شد، و نه آن که بدی کرد و بر تو گستاخی روا داشت، و تو را خشنود نساخت از عرصه قدرتت بیرون رفت، ای پروردگار.

تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستی خود راهنمایی فرمودی و به سوی خود خواندی.که اگر راهنمایی تو نبود، من نمی دانستم تو که هستی.
سپاس خدای را که می خوانمش و او جوابم را می دهد، گرچه سستی می کنم هرگاه او مرا می خواند.
و سپاس خدای را که از او درخواست می کنم و او به من عطا می نماید، گرچه بخل می ورزم هنگامی که از من قرض بخواهد.
و سپاس خدای را که هرگاه که خواهم برای رفع حاجتم صدایش کنم، و هرجا که خواهم برای رازونیاز با او بی پرده خلوت کنم، و او حاجتم را برآورد.
سپاس خدای را که غیر او را نمی خوانم، که اگر غیر او را می خواندم دعایم را مستجاب نمی کرد.
و سپاس خدای را که به غیر او امید نبندم، که اگر جز به او امید می بستم ناامیدم می نمود.
و سپاس خدای را که مرا به خویش وا گذاشت، ازاین رو اکرامم نمود، و به مردم وا نگذاشت تا مرا خوار کنند.
و سپاس خدای را که با من دوستی ورزید، درحالی که از من بی نیاز است،
و سپاس خدای را که بر من بردباری می کند تا آنجا که گویی مرا گناهی نیست! پروردگارم ستوده ترین وجود نزد من بوده و سزاوارتر است که ثنایش گویم.

خدایا. راههای درخواست حاجتهایم را به جانب تو باز می یابم، و آبشخورهای امید را نزد تو پر می بینم، و برای آن که تو را آرزو کرد، یاری خواستن از فضلت را بی مانع می بینم،
و درهای دعا را برای فریاد کنندگان گشوده می نگرم،
و می دانم که تو برای امیدواران در جایگاه اجابتی، و برای دل سوختگان در کمینگاه، فریادرسی. و به یقین در اشتیاق به جودت، و خشنودی به قضایت جایگزینی از منع بخیلان است و گشایشی از آنچه در دست ثروت اندوزان، و همانا مسافر به سوی تو مسافتش نزدیک است، و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو محجوب نماید،

من با درخواستم آهنگ تو کردم، و با حاجتم روی به تو آوردم، نیاز خواهی ام را به پیشگاه تو قرار دادم، و خواندنت را دست آویز خویش نمودم بی آنکه مستحق شنیدن خواهشم، و شایسته گذشت از من باشی، بلکه برای اطمینان به کرمت، و آرامش به درستی وعده ات، و پناه جستن به ایمان به یگانگی ات و یقین به معرفتت که مرا پروردگاری جز تو نیست، و معبودی جز تو نیست، یگانه و بی شریکی.

خدایا تو گفتی و گفتارت بر حق، و وعده ات درست است [فرمودی: ] از فضل خدا بخواهید که خدا به شما مهربان است، ای آقای من، در شأن تو این نیست که دستور به درخواست دهی و از بخشش خودداری کنی، تو با عطاهایت بر اهل مملکتت بسیار کریمی، و بر آنان با محبّت و رأفت، بسیار احسان کننده ای.

خدایا مرا در کودکی در میان نعمتها و احسانت پروریدی، و در بزرگسالی نامم را بلند آوازه ساختی، پس ای آن که مرا در دنیا به احسان و فضل نعمتهایش پرورید و برایم در آخرت به گذشت و کرمش اشاره نمود، ای مولای من، معرفتم راهنمایم به سوی تو، و عشقم به تو، واسطه ام به پیشگاه توست، من از دلیلم به دلالت تو مطمئن، و از واسطه ام به شفاعت تو در آرامشم،

ای آقایم، تو را به زبانی می خوانم که گناهش او را ناگویا نموده، و با دلی با تو مناجات می کنم که جرمش او را هلاک ساخته، تو را می خوانم ای پروردگارم در حال هراس و اشتیاق و امید و بیم، مولای من، هرگاه گناهانم را می بینم بی تاب می گردم، و هرگاه کرمت را مشاهده می کنم به طمع می افتم، پس اگر از من درگذری بهترین رحم کننده ای، و اگر عذاب کنی ستم نکرده ای، خدایا حجّت من در گستاخی بر درخواست از تو، با ارتکاب آنچه از آن کراهت داری، جود و کرم توست، و ذخیره ام در سختیها با کمی حیا، همانا رأفت و رحمت توست، و امیدم بر آن است که بین حجّت و ذخیره ام، آرزویم را نومید نکنی، پس امیدم را تحقق بخش، و دعایم را بشنو، ای بهترین کسی که خواننده ای او را خوانده، و برترین کسی که امیدواری به او امید بسته، ای آقای من آرزویم بزرگ شده، و کردارم زشت گشته، پس به اندازه آرزویم از عفوت به من ببخش، و به زشت ترین کردارم مرا سرزنش مکن، زیرا کرمت برتر از کیفر گنهکاران، و بردباریت بزرگ تر از مکافات تبهکاران است،

و من ای آقایم پناهنده به فضل توام، گریزان از تو به سوی توام، خواستار تحقق چیزی هستم که وعده کردی، و آن گذشت تو از کسی که گمانش را به تو نیکو کرده، چه هستم من ای پروردگارم؟ و اهمیت من چیست؟ به فضلت مرا ببخش، و به گذشتت بر من صدقه بخش، پروردگارا مرا به پرده پوشی ات بپوشان، و از توبیخم به کرم ذاتت درگذر، اگر امروز جز تو بر گناهم آگاه می شد، آن را انجام نمی دادم، و اگر از زود رسیدن عقوبت می ترسیدم، از آن دوری می کردم، گناهم نه به این خاطر بود که تو سبک ترین بینندگانی و بی مقدارترین آگاهان، بلکه پروردگارا از این جهت بود که تو بهترین پرده پوش، و حاکم ترین حاکمان، و کریم ترین کریمانی،

پپوشنده عیب ها، آمرزنده گناهان، دانای نهانها، گناه را با کرمت می پوشانی، و کیفر را با بردباری ات به تأخیر می افکنی، سپاس تو را سزاست بر بردباری ات پس از آنکه دانستی، و بر گذشتت پس از آنکه توانستی، بردباری ات مرا به جانب گناه می کشد و بر نافرمانی ات جرأت می دهد، پرده پوشی ات بر من مرا به کم حیایی می خواند، و شناختم از رحمت گسترده و بزرگی عفوت، به من در تاختن بر محرّماتت سرعت می دهد! ای شکیبا، ای گرامی، ای زنده، ای به خود پاینده، ای آمرزگار، ای توبه پذیر،

ی بزرگ نعمت، ای دیرینه احسان، پرده پوشی زیبایت کجاست، گذشت بزرگت کجاست، گشایش نزدیکت کجاست، فریادرسی زودت کجاست، رحمت گسترده ات کجاست، عطاهای برترت کجاست، موهبت های گوارایت کجاست، جایزه های شایانت کجاست، فضل بزرگت کجاست، عطای عظیمت کجاست، احسان دیرینه ات کجاست، کرمت کجاست، ای کریم، به حق کرمت و به محمّد و خاندان محمّد» مرا رهایی بخش، و به رحمتت مرا خلاص کن، ای نیکوکار، ای زیباکار،

ای نعمت ده، ای فزونی بخش، من آن نیستم که در رهایی از کیفرت بر اعمالمان تکیه کنم، بلکه به احسانت بر ما اعتماد دارم، چرا که تو اهل تقوا و مغفرتی، از باب نعمت دهی ابتدای به احسان می کنی، و از جهت کرم از گناه در می گذری، پس نمی دانم از چه سپاس گویم، از زیبایی که می گسترانی، یا کار زشتی که می پوشانی، یا بزرگ آزمونی که آزمودی و شایسته نیکی نمودی، یا آن همه مشکلی که مرا از آن رهانیدی، و سلامت کامل بخشیدی؟ ! ای محبوب آن که به تو دوستی ورزید، ای نور چشم کسی که به تو پناه آورد و برای رسیدن به تو از دیگران گسست،

تو نیکوکاری، و ما بدکارانیم، به زیبایی آنچه نزد توست از زشتی آنچه پیش ماست درگذر، پروردگارا کدام جهلی است که جود تو گنجایش آن را نداشته باشد، و کدام زمان طولانی تر از مهلت دادن توست، در کنار نعمتهایت ارزش اعمال ما چیست، چگونه اعمال خود را بسیار انگاریم، تا با آنها با کرمت برابری کنیم، بلکه چگونه بر گنهکاران تنگ شود آنچه از رحمتت شاملشان شده؟ ای گسترده آمرزش، ای گشاده دست به رحمت، ای آقای من به عزّتت سوگند، اگر مرا برانی از درگاهت دور نخواهم شد، و از چاپلوسی و تملق نسبت به تو دست نخواهم کشید، به خاطر شناختی که به جود و کرمت پیدا کرده ام، تو انجام دهی آنچه را که خواهی، هرکه را بخواهی عذاب می کنی به هرچه که بخواهی و به هر صورتی که بخواهی، و رحم می کنی هرکه را بخواهی، به هرچه که بخواهی و به هر کیفیت که بخواهی، از آنچه کنی بازخواست نشوی، و در فرمانروایی ات نزاع در نگیرد، و کسی در کارت شریکت نگردد،

و در داوری ات با تو هماورد نشود، و در تدبیرت احدی بر تو اعتراض نکند، آفرینش و فرمان توراست، منزّه است خدا پروردگار جهانیان، پروردگارا این است جایگاه کسی که به پناهت آمد، و به کرمت پناهنده گشت، و به احسان و نعمتهایت الفت جست، و تویی آن سخاوتمندی که گذشتت به تنگی نمی رسد، و احسانت کاهش نمی پذیرد، و رحمتت کم نمی شود، و به یقین از چشم پوشی دیرینت، و فضل بزرگت، و رحمت گسترده ات اعتماد نمودیم،


آیا ممکن است پروردگارا برخلاف گمانهای ما به خویش رفتار کنی، یا آرزوهایمان را نسبت به رحمتت نومید سازی، هرگز ای بزرگوار، چنین گمانی به تو نیست، و طمع ما درباره تو این چنین نمی باشد، پروردگارا، ما را درباره تو آروزی طولانی بسیاری است، ما را در حق تو امید بزرگی است، از تو نافرمانی کردیم و حال آنکه امیدواریم گناه را بر ما بپوشانی، و تو را خواندیم و امیدواریم که بر ما اجابت کنی، مولای ما امیدمان را تحقق بخش، ما دانستیم که با کردارمان سزاوار چه خواهیم بود، ولی دانش تو درباره ما، و آگاهی ما به اینکه ما را از درگاهت نمیرانی، گرچه ما سزاوار رحمتت نیستیم ولی تو شایسته آنی که بر ما و بر گنهکاران به فضل گسترده ات جود کنی،


پس آنگونه که شایسته آنی بر ما منّت گذار، و بر ما جود کن، که ما نیازمند به عطای توییم، ای آمرزگار، به نور تو هدایت شدیم، و به فضل تو بی نیاز گشتیم، و به نعمتت بامداد نمودیم و شامگاه کردیم، گناهان ما پیش روی توست، خدایا از گناهانمان از تو آمرزش می خواهیم، و به سوی تو باز می گردیم، تو با نعمتها به ما مهر می ورزی و ما با گناهان با تو مقابله می کنیم، خیرت به سوی ما سرازیر است، و بدی ما به سوی تو بالا می آید، همواره فرشته کریمی، از ما کردار زشت به جانب تو می آید، و این امر مانع نمی شود از اینکه ما را با نعمتهایت فراگیری، و به عطاهای برجسته ات بر ما تفضّل نمایی، منزّهی تو، چه بردبار و بزرگ و کریمی،


آغاز کننده به نیکی و تکرار کننده آنی، نام هایت مقدس، و ثنایت عظیم، و رفتارها و کردارهایت کریمانه است، خدایا، فضلت گسترده تر و بردباری ات بزرگ تر از آن است که مرا به کردار ناپسند و خطاکاری ام بسنجی، پس گذشت نما، گذشت نما، گذشت نما، آقای من، آقای من، آقای من.

ما را به ذکرت مشغول کن، و از خشمت پناه ده، و از عذابت نجات بخش، و از مواهبت روزی کن، و از فضلت بر ما انعام فرما، و زیارت خانه ات، و زیارت مرقد پیامبرت را روزی ما کن، صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت بر پیامبر و خاندانش، تو نزدیک و جواب دهنده هستی، عمل به طاعتت را روزی ما گردان، و ما را بر دینت و بر روش پیامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) بمیران. خدایا من و پدر و مادرم را بیامرز و به هر دو آنها رحم کن، چنان که مرا به گاه کودکی پروردند، احسان هردو را به احسان، و بدیهایشان را به آمرزش پاداش ده.


خدایا مردان و ن مؤمن را بیامرز، چه زنده و چه مرده آنها را، و بین ما و آنان با نیکیها پیوند ده. خدایا بیامرز زنده و مرده ما را، حاضر و غائب ما را، مرد و زن ما را، کوچک و بزرگ ما را، آزاد و غیر آزاد ما را، برگشتگان از خدا دروغ گفتند، و گمراه شدند گمراهی دوری، و زیان کردند، زیانی آشکار.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و برایم ختم به خیر فرما، و مرا از آنچه که بی قرارم کرده از کار دنیا و آخرتم کفایت کن، و کسی که مرا رحم نمی کند بر من چیره مساز، و بر من از سوی خود نگهبانی همیشگی قرار ده، و از من شایسته های آنچه را که انعام کردی مگیر، و از فضلت روزی گسترده حلال پاکیزه نصیب من کن.


خدایا به نگهبانی ات مرا نگهبانی کن، و به نگهداری ات مرا نگهدار، و به پاسداری ات از من پاسداری فرما، و زیارت خانه ات را در این سال و در هر سال، و زیارت مرقد پیامبرت و امامان (درود بر آنان) را روزی من کن، پروردگارا از این مشاهد پر شرف و مواقف بس گرامی مرا محروم مساز.

خدایا به من روی آور تا نافرمانی ات نکنم، و خیر و عمل به آن و خشیت از خویش را در شب و روز، تا گاهی که زنده ام می داری
ای پروردگار جهانیان به من الهام فرما.
خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، آنگاه که وارد نماز شدم، و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم، مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شایسته شد، و جایگاهم به جایگاه توبه کنندگان نزدیک گشته، برایم گرفتاری پیش آمد که بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید، و میان من و خدمت به تو مانع شد،


سرور من، شاید مرا از درگاهت رانده ای، و از خدمتت عزل نموده ای، یا مرا دیده ای که حقّت را سبک می شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی، یا شاید مرا روی گردان از خود مشاهده کردی پس مرا مورد خشم قرار دادی، یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی پس به دورم انداختی، یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی پس محرومم نمودی، یا شاید مرا از همنشینی دانشمندان غایب یافتی پس خوارم نمودی، یا شاید مرا در گروه غافلان دیدی پس از رحمتت ناامیدم کردی، یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدی پس مرا به آنان واگذاشتی، یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس دورم نمودی، یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودی،


یا شاید برای کمی حیایم از تو مجازاتم نمودی، پس اگر پروردگارا عفو کنی، سابقه اینکه از گناهکاران پیش از من گذشته ای طولانی است، زیرا کرمت پروردگارا از مجازات اهل تقصیر بسیار بزرگ تر است، و من پناهنده به فضل توام، از تو به تو گریزانم، خواهان چیزی هستم که وعده داده ای و آن چشم پوشی از کسانی است که به تو گمان نیک برده اند، خدایا فضل تو گسترده تر، و بردباری ات بزرگ تر از آن است که مرا به کردارم بسنجی، یا به خطایم بلغزانی، ای آقایم، من چیستم، و چه ارزشی دارم؟


سرور من مرا به فضلت ببخش، و با گذشتت بر من کرم فرما، و به پرده پوشی ات خطاهایم را بپوشان، و به کرم وجودت از توبیخم درگذر، آقای من، منم کودکی که پروریدی، منم نادانی که دانا نمودی، منم گمراهی که هدایت کردی، منم افتاده ای که بلندش نمودی، منم هراسانی که امانش دادی، و گرسنه ای که سیرش نمودی، و تشنه ای که سیرابش کردی، و ای که لباسش پوشاندی، و تهیدستی که توانگرش ساختی، و ناتوانی که نیرومندش نمودی، و خواری که عزیزش فرمودی، و بیماری که شفایش دادی، و خواهشمندی که عطایش کردی، و گنهکاری که گناهش را بر او پوشاندی، و خطاکاری که نادیده اش گرفتی،


و منم اندکی که بسیارش فرمودی، و ناتوان شمرده ای که یاری اش دادی، و رانده شده ای که مأوایش بخشیدی، من پروردگارا کسی هستم که در خلوت از تو حیا نکردم، و در آشکار از تو ملاحظه ننمودم، منم صاحب مصیبتهای بزرگ، منم آن که بر آقایش گستاخی کرد، منم آن که جبّار آسمان را نافرمانی کرد، منم آن که بر معاصی بزرگ رشوه دادم، منم آن که هرگاه به گناهی مژده داده می شدم شتابان به سویش می رفتم، منم آن که مهلتم دادی باز نایستادم، و بر من پرده پوشاندی حیا نکردم، و مرتکب گناهان شدم و از اندازه گذراندم،


و مرا از چشمت انداختی و اهمیت ندادم، پس با بردباری ات مهلتم دادی، و با پرده پوشی ات مرا پوشاندی تا آنجا که گویی مرا از یاد برده ای، و از مجازات گناهان برکنارم داشته ای گویا تو از من حیا کرده ای! ! .
خدایا، آنگاه که نافرمانی کردم نافرمانی ات نکردم چنان که منکر پروردگاری ات باشم، و نه چنان که سبک شمارنده فرمانت باشم، و نه با گستاخی در معرض کیفرت قرار گیرم، و نه تهدیدت را ناچیز شمارم، ولی خطایی بود که بر من عارض شد و نفسم آن را برایم آراست، و بدبختی ام مرا بر آن یاری نمود، و پرده افتاده ات بر من مغرورم نمود، در نتیجه با کوششم نافرمانی ات نمودم و به مخالفتت برخاستم، اکنون چه کسی مرا از عذابت نجات می دهد، و فردا از چنگ ستیزه جویان و دشمنی کنندگان چه کسی رهایم می کند،


و به رشته چه کسی بپیوندم اگر تو رشته ات را از من بگسلی، مرا چه رسوایی بزرگی است از آنچه کتاب تو از کردارم در شمار آورده، اگر امیدوار به کرم فراوانی رحمتت نبودم، و هم اینکه مرا از ناامیدی نهی نموده ای، هرآینه ناامید می شدم به هنگامی که گناهانم را بیاد می آوردم، ای بهترین کسی که خواننده ای او را خواند، و برترین کسی که امیدواری به او امید بست.
خدایا به پیمان اسلام به تو توسّل می جویم، و به حرمت قرآن بر تو تکیه می کنم، و به محبّتم نسبت به پیامبر درس ناخوانده قریشی هاشمی عربی تهامی مکی مدنی، همجواری نزد تو را امید می نمایم، پس اُنسِ ایمانی مرا در عرصه وحشت نینداز،


و پاداش مرا، پاداش کسی که غیر تو را عبادت کرده قرار مده، چه اینکه مردمی به زبانشان ایمان آوردند تا جانشان را به این وسیله حفظ کنند، پس به آنچه آرزو داشتند رسیدند، و ما با زبان و دلمان به تو ایمان آوردیم، تا از ما درگذری، پس ما را به آنچه آرزومندیم برسان، و امیدت را در سینه هایمان استوار کن، و دلهایمان را پس از آنکه هدایتمان فرمودی گمراه مکن، و از جانب خود ما را ببخش، که تو بسیار بخشنده ای، به عزتت سوگند اگر مرا برانی، از درگاهت نخواهم رفت، و از چاپلوسی نسبت به تو باز نخواهم ایستاد، به خاطر الهامی که از معرفت به کرمت و گستردگی رحمتت به قلب من شده، بنده به جانب چه کسی جز مولایش می رود؟ و آفریده به چه کسی جز آفریدگارش پناه می برد؟


خدایا، اگر مرا با زنجیرها ببندی، و عطایت را در میان مردم از من بازداری، و بر رسواییهایم دیدگان بندگانت را بگشایی، و مرا به سوی دوزخ فرمان دهی، و بین من و نیکان پرده گردی، امیدم را از تو نخواهم برید، و آرزویم را از عفو تو باز نخواهم گرداند، و محبتت از قلبم بیرون نخواهد رفت، من فراوانی عطایت را نزد خود، و پرده پوشی ات را در دار دنیا بر گناهانم فراموش نخواهم کرد، ای آقای من محبت دنیا را از دلم بیرون کن، و میان من و مصطفی پیامبرت و خاندانش، بهترین برگزیدگان از آفریدگانت و پایان بخش پیامبران محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) جمع کن،


و مرا به مقام توبه به پیشگاهت برسان، و بر گریه بر خویشتن مرا یاری ده، من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم، و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام، پس بدحال تر از من کیست؟ اگر من بر چنین حالی به قبرم وارد شوم، قبری که آن را برای خواب آماده نساخته ام، و برای آرمیدن به کار نیک فرش ننموده ام، و مرا چه شده که گریه نکنم، و حال آنکه نمی دانم بازگشت من به جانب چه خواهد بود، من نفسم را می نگرم که با من نیرنگ می بازد، و روزگار را مشاهده می کنم که مرا می فریبد، و حال آنکه بالهای مرگ بالای سرم به حرکت درآمده، پس مرا چه شده که گریه نکنم، گریه می کنم برای بیرون رفتن جان از بدنم، گریه می کنم برای تاریکی قبرم، گریه می کنم برای تنگی لحدم، گریه می کنم برای پرسش دو فرشته قبر، منکر و ن از من،


گریه می کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی که بار سنگینی را بر دوش می کشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می کنم، هنگامی که مردمان در کاری جز کار منند، چه برای هرکسی از آنان در آن روز کاری است که او را بس است، چهره هایی در آن روز، روشن و خندان و خوشحال اند، و چهره هایی در آن روز، بر آنها غبار بدفرجامی نشسته، و سیاهی و خواری، آن ها را پوشانده، ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکلّم بر تو، و آویختنم بر رحمت توست، هرکه را خواهی به رحمتت رسانی، و با کرامتت هرکه را دوست داری هدایت کنی، پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک نمودی، و برای تو سپاس بر گشودن زبانم، آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم،


پروردگارا ارزش زبانم در کنار شکرت چیست، و قیمت کارم در برابر نعمتهایت و احسانت چه اندازه است؟ ! خدایا، جودت آرزویم را گسترد، و سپاست عملم را پذیرفت، ای آقای من میلم به سوی توست، و ترسم از جانب توست، و آرزویم به پیشگاه توست، آرزویم مرا به سوی تو کشانده، و همّتم بر درگاه تو ای خدای یگانه معتکف شده، و رغبتم در آنچه نزد توست فزونی یافته، امید خالص و بیمم برای توست، و محبّتم به تو انس گرفته، و دستم را به جانب تو انداختم، و ترسم را به سوی رشته طاعت تو کشیدم، ای مولای من دلم به یاد تو زندگی کرد، و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم، ای مولایم و ای آرزویم و ای نهایت خواسته ام، میان من و گناهم جدایی انداز، گناهی که بازدارنده من از ملازمت طاعت توست، تنها از تو درخواست می کنم، به خاطر امید دیرینه به تو، و بزرگی طمع از تو، که از مهر و رحمت بر خود واجب کرده ای، پس فرمان توراست، یگانه ای و شریکی نداری،


و همه خلق جیره خوار تو، و در دست قدرت تواند، و هرچیز برای تو فروتن است، منزّهی تو ای پروردگار جهانیان.
خدایا به من رحم کن آنگاه که حجّتم بریده شود، و زبانم از پاسخت ناگویا گردد، و به هنگام بازپرسی ات هوش از سرم برود، ای بزرگ امیدم، زمانی که بیچارگی ام شدّت گیرد محرومم مکن، و به خاطر نادانی ام از درگاهت مران، و به علت کم تابی ام از رحمتت دریغ مفرما، به جهت تهیدستی ام عطایم کن، و به خاطر ناتوانی ام به من رحم کن، آقایم اعتماد و تکیه و امید و توکلم بر توست، و آویختنم به رحمت توست، و بارم را به آستان تو اندازم، و خواسته ام را به جود و کرم تو جویم، پروردگارا دعایم را آغاز می کنم، و رفع تنگدستی ام را به تو امید می بندم، و به توانگری تو، ناداری ام را جبران می کنم، و ایستادنم زیر سایه عفو توست، و به جانب جود و کرمت دیده ام را بلند می کنم، و به سوی احسانت نگاهم را ادامه می دهم،


پس مرا به آتش مسوزان و حال آنکه تو جایگاه آرزوی منی، و در دوزخ جایم مده که تو نور چشم منی، ای آقای من گمانم را به احسان و نیکی ات تکذیب مکن که تویی مورد اطمینانم، و از پاداشت محرومم مگردان که تو عارف به تهیدستی منی.
خدایا اگر مرگم فرا رسیده و کردارم مرا به تو نزدیک نکرده پس اعتراف به گناهم را به پیشگاهت وسیله عذرخواهی ام قرار دادم.
خدایا اگر گذشت کنی، پس سزاوارتر از وجود تو به گذشت کیست؟ و اگر عذاب نمایی پس دادگرتر از تو در داوری کیست؟ در این دنیا به غربتم، و به گاه مرگ به سختی جان دادنم، و در قبر به تنهایی ام، و در لحد به هراسم رحم کن، و زمانی که برای حساب در برابرت برانگیخته شدم به خواری جایگاهم رحمت آور، و آنچه از کردارم بر انسانها پوشیده مانده بیامرز،
و آنچه را که مرا به آن پوشاندی تداوم بخش، و به من در حال افتادن در بستر مرگ که دستهای دوستانم مرا این طرف و آن طرف کند رحم فرما، و بر من تفضّل کن در آن حال که روی تخت غسّالخانه به صورت درازا افتاده ام و همسایگان شایسه مرا به این سو و آن سو برمی گردانند، و به من محبت فرما در وقت حمل شدنم که بستگانم گوشه های جنازه ام را به دوش برداشته اند، و در حالت حمل شدنم که تنها در قبرم وارد پیشگاه تو شده ام بر من جود نما، و در این خانه جدید بر غربتم رحم کن، تا به غیر تو انس نگیرم، ای آقای من، اگر مرا به خودم واگذاری هلاک شده ام،

ای آقای من، اگر لغزشم را نادیده نگیری از چه کسی فریادرسی خواهم؟ و به چه کسی پناه ببرم اگر عنایتت را در آرامگاهم نداشته باشم؟ و به چه کسی التجا برم اگر غم و اندوهم را برطرف نکنی؟ ای آقای من، که را دارم و چه کسی بر من رحم می کند اگر تو به من رحم نکنی؟ و احسان که را آرزو کنم اگر احسان تو را روز بیچارگی ام نداشته باشم؟ و گریز از گناهان به سوی کیست وقتی که عمرم سرآید؟ ای آقای من، مرا عذاب مکن که امید به تو دارم.
خدایا امیدم را تحقق بخش، و ترسم را ایمنی ده، زیرا من در عین فراوانی گناهانم امیدی جز به گذشت تو ندارم، ای آقای من، چیزی را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم، و تو اهل تقوا و آمرزشی، پس مرا بیامرز و جامه ای از لطفت بر من بپوشان که گناهانم را بر من بپوشاند، و آنها را بیامرزی و نسبت به آنها بازخواست نشوم، که تو دارای کرَم دیرینه، و چشم پوشی بزرگ و گذشت کریمانه ای.


خدایا تویی که عطایت را پی درپی فرو ریزی بر کسی که از تو درخواست نمی کند، و بر آنان که منکر پروردگاریت هستند، چه رسد آقای من، بر کسی که از تو خواهش کرده، و یقین نمود که آفرینش از تو و فرمان تنها به دست توست، منزّه و والایی ای پروردگار جهانیان، ای آقای من، بنده ات به درگاه توست، تنگدستی او را پیش رویت قرار داده، با دعایش در خانه احسانت را می کوبد، پس روی کریمانه ات را از من برمگردان، و آنچه می گویم از من بپذیر، من تو را به این دعا خواندم، امید دارم که به خاطر معرفتم به رأفت و مهرت مرا باز نگردانی، خدایا تویی آن که پرسنده ای ناتوانت نکند، و عطاگیری از تو نکاهد، تو چنانی که خود گویی، و بالاتر از آنچه ما می گوییم.



خدایا از تو صبری زیبنده، و گشایشی نزدیک و گفتاری درست و مزدی بزرگ درخواست می کنم، پروردگارا از خیر تمامش را از تو می خواهم، آنچه را از آن دانسته ام و آنچه را ندانسته ام، خدایا از تو می خواهم بهترین چیزهایی را که بندگان شایسته ات از تو خواستند، ای بهترین کسی که از او خواسته می شود، و سخی ترین کسی که عطا فرمود، خواسته ام را در حق خودم و خانواده ام و پدر و مادرم و فرزندانم و خاصانم و برادران دینی ام به من عطا کن، زندگی ام را گوارا گردان، مرّوتم را آشکار ساز، و همه احوالم را اصلاح کن، و مرا از کسانی قرار ده که عمرش را طولانی کردی، و کردارش را نیکو ساختی، و نعمتت را بر او تمام کردی، و از او خشنود شدی، و او را به زندگانی پاکیزه زنده داشتی، در بادوام ترین خوشیها، و کامل ترین کرامتها و کامل ترین زندگیها، همانا تو هرچه را بخواهی انجام می دهی و جز تو هرچه را بخواهد توان انجام آن را ندارد.


خدایا از جانب خود مرا به ذکر خاصت اختصاص ده، و چیزی از آنچه که به وسیله آن به تو تقرّب می جویم را در همه اوقات شب و روز وسیله ریا و شهرت خواهی و هوس رانی و طغیانگری قرار مده، و مرا از خاشعان درگاهت بگردان.
خدایا از تو می خواهم که به من عطا کنی: گشایش در روزی، امنیت در وطن، نور چشم در خانواده و مال و اولاد، و پایداری در نعمتهایی که نزد من است، و تندرستی در جسم، و توانمندی در بدن، و سلامت در دین، و مرا به طاعتت و طاعت رسولت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، به کار گمار، همیشه و تا هنگامی که عمرم داده ای، و مرا از پر نصیب ترین بندگانت در نزد خود قرار ده، پر نصیب تر در هر خیری که فرو فرستادی، و در ماه رمضان در شب قدر نازل می کنی، و نازل کننده آنی در هر سال، از رحمتی که می گستری، و عافیتی که می پوشانی، و بلایی که دفع می کنی، و خوبیهایی که می پذیری، و بدیهایی که از آن درمی گذری،


و در این سال و هر سال زیارت خانه ات را نصیبم فرما، و از فضل گسترده ات روزی فراخ ارزانی من کن، و بدیها را ای آقای من از من برگردان، و بدهی مرا بپرداز و جبران ستمهایی که بر عهده من است را ادا فرما تا به خاطر چیزی از آنها آزار نبینیم و گوشها و دیدگان دشمنان و حسودان و مان بر من را از من برگیر، و مرا بر آنان پیروز کن، و چشمم را روشن فرما، و دلم را شادی بخش،


و برایم از اندوه و غم گشایش و بیرون رو قرار ده، و هرکه از میان مخلوقاتت نسبت به من به بدی قصد کرده، زیر گامم قرار ده، و مرا از گزند شیطان و گزند پادشاه و بدیهای کردارم کفایت کن، و از همه گناهان پاکم فرما، و به گذشتت از آتش امانم ده، و به رحمتت به بهشت واردم کن، و به احسانت از حور العین به همسری ام درآور، و مرا به دوستان شایسته ات محمّد و خاندانش آن خوبان و نیکان پاکیزه و پاک ملحق کن، درود بر آنان و بر تنها و جانهایشان، و رحمت خدا و برکاتش بر ایشان.


خدایا ای آقای من، به عزّت و جلالت سوگند، اگر مرا به گناهانم پی جویی کنی، من تو را به عفوت پی می جویم، و اگر مرا به پستی ام تعقیب نمایی، من تو را به کرمت می خواهم، و اگر به دوزخم دراندازی اهل دوزخ را به محبتم به تو آگاه می سازم.
خدایم و آقایم اگر جز اولیا و اهل طاعتت را نیامرزی، پس گنهکاران به چه کسی پناه برند، و اگر جز اهل وفا را اکرام ننمایی، پس بدکاران از چه کسی فریادرسی خواهند؟ .
خدایا اگر مرا وارد دوزخ کنی این موجب خرسندی دشمن توست، و اگر مرا به بهشت وارد نمایی، این سبب خوشحالی پیامبر توست، و من به خدا سوگند این را می دانم، که دلشادی پیامبرت نزد تو، از خرسندی دشمنت محبوب تر است.


خدایا از تو درخواست می کنم که دلم را از محبت و خشیتت، و باور به کتابت، و ایمان به وجودت، و هراس از حضرتت، و اشتیاق به ذاتت پر کنی، ای دارای بزرگی و بزرگواری، دیدارت را محبوب من کن، و تو نیز مرا محبوب خود بدار، و در لقایت برای من آرامش و گشایش و کرامت قرار ده.
خدایا مرا به شایستگان از بندگان گذشته ات ملحق ساز، و از شایستگان از آنان که در آینده اند قرار ده، و مرا بر راه شایستگان نگاهدار، و بر مخالفت با خواسته های نفسم یاری ده، آنگونه که شایستگان را بر مخالفت با خواسته های نفسانی یاری می دهی، و کردارم را به نیکوترین وجه ختم کن، و پاداشم را در کارها به برکت رحمتت بهشت قرار ده، و بر شایسته های آنچه عطا کردی یاری ام نما، و ثابت قدمم کن پروردگارا، و در ورطه بدیهایی که از آنها نجاتم دادی باز مگردان ای پروردگار جهانیان.


خدایا ایمانی از تو درخواست می کنم که پایانی جز دیدار تو نداشته باشد، بر آن ایمان پایدارم بدار تا زنده ام می داری، و بر آن بمیران زمانی که مرا می میرانی، و بر آن برانگیز هنگامی که مرا برمی انگیزی، و دلم را از ریا و شک و شهرت خواهی در دینت پاک فرما تا عملم برای تو خالص باشد.
خدایا از تو می خواهم که به من عطا کنی: بصیرت در دینت، و فهم در فرمانت، وآگاهی در علمت، و دو نصیب از رحمتت، و پرهیزی که مرا از نافرمانی هایت بازدارد، و رخسارم را به فروغ نورت سپید کن، و رغبتم را در آنچه نزد توست قرار ده، و در راه خود و بر آئین پیامبرت ـ درود خدا بر او و خاندانش ـ بمیران.

خدایا به تو پناه می آورم از کسالت و سرافکندگی، و اندوه و ترس و بخل، و بی خبری و سنگدلی، و ناداری و تهیدستی و بیچارگی، و همه بلاها و زشتیهای آشکار و پنهان، و به تو پناه می آورم از نفسی که قانع نمی شود، و از شکمی که سیر نمی گردد، و از قلبی که فروتنی نمی کند، و دعایی که به اجابت نمی رسد، و کرداری که سود نمی بخشد، پروردگارا برای حفظ جان و دین و مال و آنچه که نصیب من فرموده ای، از شیطان رانده شده به تو پناه می آورم، همانا تو شنوا و دانایی.


خدایا به یقین جز تو احدی مرا پناه نمی دهد، و به جز تو پناهگاهی نمی یابم، پس هستی ام را در دامن عذابت قرار نده، و به هلاکت و شکنجه دردناک بازمگردان.
خدایا از من بپذیر و نامم را پرآوازه کن، و درجه ام را بالا ببر، و بار گناهم را بریز، و مرا به اشتباهم یاد مکن، و پاداش به عبادت نشستن و گفتار و دعایم را خشنودی و بهشتت قرار ده، پروردگارا، همه آنچه را از تو خواستم به من عطا فرما، و از احسانت بر من بیفزا، من مشتاق توام، ای پروردگار جهانیان.


خدایا تو خود در قرآن فرمودی که از کسی که به ما ستم روا داشته گذشت کنیم، و ما بر خود ستم ورزیدیم، پس از ما درگذر که حضرتت به گذشت از ما، شایسته تر از ماست، و هم فرمان دادی که فقیری را دست خالی از در خانه هایمان نرانیم، و من اکنون به گدایی از تو به درگاهت آمدم، پس مرا جز با روا شدن حاجتم باز نگردان، و نیز به نیکی درباره بردگانمان امر فرمودی، و هم اینک ما بردگان توییم، پس ما را از آتش دوزخ برهان، ای پناهگاهم به وقت غم و اندوه، ای فریادرس به هنگام سختی، به تو پناه آوردم، و از تو فریادرسی خواستم، به تو پناه آوردم و جز به تو پناه نمی آورم، و جز از تو درخواست گشایش نمی کنم، پس به فریادم رس و گشایشی در کارم قرار ده، ای که اسیر را آزاد می کنی، و از گناه فراوان می گذری، از من عمل اندک را بپذیر، و از گناه بسیارم درگذر، همانا تو مهربان و آمرزنده ای.
خدایا ایمانی از تو می خواهم که دلم با آن همراه شود، و باور صادقانه ای که بدانم هرگز چیزی به من نمی رسد، مگر آنچه که تو برایم ثبت کردی، و مرا از زندگی به آنچه که نصیبم فرمودی خشنود بدار، ای مهربان ترین مهربانان.


پاییز که برگ ها می ریزند رفتگران درختای را می تکانند تا برگمانده های آنها نیز بریزند و درختان کاملاً عریان شوند و مهیای (توانای) تحمل هرچه بیش تر سرما و برف محافظ شان در برابر کرم ها تا بهار و نوبت جوانه های تازه و نو قرار بگیرند

استغفار، طلب تکانیدن ما (آمرزش) از خداست تا به کمک فرشتگان (رُفتگر»ها) گناهان مانده بر روح و جان و روانِ این تن مان را بریزند و ما مهیا و توان مند دریافت سپیدی، پاکیِ (برف) گردیم و از شرور شیاطین در امان قرار بگیریم و شایستگی بازگشتن از سمت و سوی گناهان، به سمت او» (که نهایت اثبات - مثبت -) هستند را پیدا کنیم و زآن پس دیگر از گناه روی گردان شویم و روی مان به خدا بشود

استغفر = درخواست تکاندن می کنم از

اللهَ = تهیتهنیاز، جناب پادشاه

ربی = که پرورش دهنده من هستند

و = در حالی که

أتوبُ = باز می گردم (پشت به گناهان می کنم)

إلیه = رو به او»

پس مفهوم استغفار این است:

در حالیکه پشت به گناه کرده ام و رو به سوی الله، از الله، که پرورشگر من هستند تقاضای آمرزش (تکاندن من) را دارم

 


کار می کنید پول به دست می آورید می خرید می خورید چاق می شوید از قواره می افتید خودتان را به آب و آتش می زنید و هزینه ها می کنید که به تناسب اندام تان دست یابید آیا سود آیا نه در هر بیست و چهار ساعت بیست و چهار هزار بار با بیست و چهار هزار گناه مواجهید و گوشه ی هر یکی از آنها کنار قبا و ردا و مانتو و کت و کلاه سما را بگیرد بیست و چهار هزار گوشه ی گناه خورده اید و چاق از آنها هستید به فروشندگی شیاطین قهار استغفار یک سیستم بسیار دقیق و صد در صد رایگانِ آب کننده ی چاقی درون و معنا و شخصیت شماست از آنچه تناسب روح و روان و جان و دل و قلب و مغز و احساسات تان را بر هم زده است

 


استغفار به معنی ضرورت و جبر بر گناهکار بودن فرد نیست (گرچه هر فرد در هر حال گناه دارد) بلکه استغفار، وسیله ای است برای بهانه ی حضور بیش تر نزد حضرت یار» - و أبتغوا الیه الوسیلة -. استغفار وسیله ی نقلیه امن ما برای رساندن مان به حضور» لحظات حضورخدا» (وقت نمازها)ست

 


استغفار برای روح، بمنزله ی لایه برداری از پوست است. به معنی جوانسازی است. بمنزله ی بوتاکس است. بمنزله ی جراحی و برداشتن اضافی هاست. چه هزینه ها که ن و مردان برای جوان دیده شدن (و نه جوان شدن اما!!) می کنند (همراه با دردها و خونریزی ها و عذاب ها) حالیا که جای تن و بدن و جسم و اندام همه ی ما گور است خواه جوان و نوجوان حتی دیده شویم و خواه پیر و چروکیده ی جسمی و کودک و نوجوان روحیِ پاک و سلامت

 


استغفار کنترل تنفس ما در محیط امن و سلامت بودن است. استغفار بمنزله ی کنترل لحظه به لحظه ی مسیر زندگی تا گور بر مبنای دستورالعملها و دستورات آوریننده ی ما، خداست. کسی که پیوسته حرکتش را در استغفار مراقبت کند از بدِ دوران در امان است

 


اگر پیامبران و پیامبرمان و امامان استغفار می کردند دلیل بر گناهکار بودن ایشان نبوده است شاید، بلکه به این دلیل بوده است که گناه مثل ویروس کروناست و از مخاطب و مخاطبان به میزان نزدیکی و نشست و برخاست با آنان به هر دلیل، به دیگری و دیگران سرایت دارد و هرچه بیشتر دوری از جمع و تنهایی صورت بگیرد، یا مجهز حاضر شدن در جمع و مجهز بودن در پذیرش آنها به امنیت و سلامت کمک می کند و استغفار پس می تواند مجهز به تجهیزات حضور در جمع ها و پذیرش آنها بودن ما باشد و اطمینان بر سلامت مان

 


استغفار یعنی شسته شدن و رفته شدن از قاذورات و اضافات و آلودگی ها و زوائد و انبار شدگی ها. استغفار رُفته شدن از هرگونه قاذور و غبار است. دفع زباله ها از وجود پاک ماست. استغفار خارج کردن آشغال از خانه» است. کندن لباس کثیف و آلوده است. استغفار تقویت پاکیِ شالوده است. پالودگی است

 


استغفار یعنی زیر باران رحمت الهی حمام رقص شادمانی که یعنی سپاس برای پاکی پیوسته است و احساس طراوت و لذت داشتن . استغفار بهار دائم ماست، فصل مدام شکوفه هاست برای فصل» بعد مداوم جاوید. پس از استغفار، آدمی خویش را چون روز میلاد خود» می دید و به قُرب کمی بیش می رسید

 


استغفار یعنی دستکش دست کردن و ماسک زدن و لباس ویژه در صورت ضرورت پوشیدن. استغفار یعنی لباس آلوده و کفش را بیرون در گذاشتن و ماسک و دستکش را در جای امن دفن کردن و سپس به خانه» وارد شدن و آرامش داشتن. استغفار یعنی از محیط ویروسی دوری گزیدن و دور از ویروسیان زیستن

 


خوبّ!، اکنون به خودت بنما  از پست زیرین که پست پیشین بود چه برداشتی و در کار کاشتی؟ اگر نه، دوباره بخوان» به نام خدا تا به کاربُردنِ آن» که دست یافتی خبری بدهی برای دریافت ادامه  یِ آن»

سوره ی حمد را گشایش می ترجمانند که آن» هم هست البتّه (بِ»)

بِ» از بِسم الله الرحمن الرحیم یعنی برخیز از جای!، کاری بیآغاز!، بی کار لحظه ای از لحظات ات را نباز. کار کن. کار کن هر چه که بود، خصوص کاری که پُر از سود برای کُلِّ جهان به ترتیبِ اولویّتِ شان به تو می بود. فقط بپای که ستم نکنی. و ستم یعنی که باعث غم کسی بشوی.

 

کار از نا راحتی ها می کاهد. کار مثل سنگِ ساب است. مثل پرداختِ طلا کاری است که طلا را جلا می دهد. کار تو را جلا می دهد. بی کار نمان. حتّی یک آن!! و جلا کارِ کار، شخص خداست که خویشِشان» هر آن ـ که برای ما یک دوران نامیده شود ـ در یک شأن (کار) هستند ـ کُلُّ یَومٍ هُوَ فِی شَأنٍ.

 

از کار غافل نشو. کار که کنی راه» می آید سرِ راه ات. پا در راه» می نهی و راه» تو را به سر چشمه» می بَرَدَت

 

کار کن! برخیز از جا! همین حالا! یا الله! بر خیز از جا و یک کار دست بگیر. نیست؟ بساز! تو خالق خویش و لحظه ها برای خویش ات (خودت) هستی. دور و بَرَت را تمیز کن. روی میز را تمیز کن. کتاب بخوان. فایل صوتی گوش بده. بنویس!!، فقط یاد تو باشد که کار تو بی هوده نباشد. اگر بی هوده است کنار بگذار. کار با هوده بیاب .

 

فکر می کنی چرا قرآن با بِ = کار کن شروع شده است؟

 

و هر که از نشانیِ» خدا پیروی بکند پذیرفته شده است (وَ السَّلامُ عَلی مَنِ إِتَّبَعَ الهُدی)


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها